- 788
- ۱۳۹۸/۰۳/۱۰ - ۰۲:۳۵
بهار است. بهاری که در آن گاهی رایحه خوب خاطرات مشترک جولان می دهد. اردیبهشتی جولان می دهد که طعم ناب دوست داشتن از لحظاتش چکه چکه می کند.
فصل ورق زدن کتاب زندگیست. ورق زدن و رسیدن به صفحاتی که عطر شکوفه های سرخ شهادت از آن به مشام می رسد.
حسین احمدی – رقیه توسلی : بهار است. بهاری که در آن گاهی رایحه خوب خاطرات مشترک جولان می دهد. اردیبهشتی جولان می دهد که طعم ناب دوست داشتن از لحظاتش چکه چکه می کند.
فصل ورق زدن کتاب زندگیست. ورق زدن و رسیدن به صفحاتی که عطر شکوفه های سرخ شهادت از آن به مشام می رسد. فصل روشنایی قلب بانوان صبوری که روزی هزار بار وصیت نامه های همسرانان را می گشایند و می خوانند و می خوانند. فصل پرندگان عاشق شیدایی که روزی تا اوج پرواز کرده اند…
فصل نوشتن از گذشته هایی است که در سرزمین خاک، هوای زنده خوشبختی می پیچید. نوشتن از آدم هایی که روزی کوله پشتی بندگی شان را بر دوش گرفتند و راهی سفر پر رمز و راز ایمان شدند تا بهار جاودانه شود و خورشید، مومنانه از مشرق ایثار طلوع کند.
فصل فرزندانی است که مدام با حلقه های اشک، کنار قاب عکس پدران شان می نشینند و فصل همسران و مادران مبارزی که سال هاست همسایه دیوار به دیوار رزمندگی و عاشقی شده اند.
اردیبهشت است. اردیبهشت «رضوانه» های کوچکی که روزی، پدران شان بی خبر به رضوان موعود سفر کرده اند. رفته اند به دیار دور اما نزدیکی که در حوالی خانه خداست. همان جا که ابر و باران و بهارش بی پایان است.
فصل نوشتن از بهار شهادت است. نوشتن از دخترکان زیبایی که دیگر خواب هایشان را حالا بریده بریده برای مادران شان تعریف می کنند. زمان گفتن از فداکاری و سربازی و از خود گذشتن است. از همسرانی که هربار روی مزار شهیدشان گلاب می پاشند و با یک بغل دلتنگی و مهر، قرآن می خوانند و جهان شان را سبز و سبزتر می سازند.
بهار است. فصل ورق زدن دوباره کتاب زندگی؛ فصل آدم هایی که شاید دیگر همرازی نداشته باشند اما خوب می دانند پشت پیچ و خم هر جاده ای، معشوق بزرگ همراهی شان می کند و چشمان دلواپس شان را در پناه خود آرام آرام می سازد.
همیشه بهترین ها راه را پیدا می کنند و اهل زمین نمی مانند. شاید چند صباحی میان شب و روز عمر ساکن شوند اما دنیا را باور نمی کنند و خوب می دانند قطار زندگی زود به ایستگاه آخر می رسد.
آنان که برگزیده اند، هرگز رودخانه را بزرگ نمی دانند. آن قدر می روند تا جرعه ای از عظمت اقیانوس را جستجو کنند.
بهترین ها از آغاز و پایان باخبرند. از قصه مهمانی دنیا که زودگذر و بی دوام است و از روشنایی که هر روز تاریکی را تمام می کند.
بی تردید، برگزیده ها زندگی را نجات می دهند و هر روز زیباترین نغمه های بندگی را در گوش گیتی می خوانند… می خوانند پروردگارا؛ می دانیم بهار، فصلی ست که اندیشه زمین به شکوفه می نشیند.
ثبت وقایع و جنایات سلفیها در سوریه
خانواده «شهید هادی باغبانی» به واسطه شغل پدر که کارمند راه آهن بود در بندر ترکمن زندگی می کردند و فرزند سوم و آخرشان بنام هادی در ۱۴ آذر سال ۶۲ در گرگان بدنیا آمد.
پس از انتقال پدر به فیروزکوه، هادی درسش را در آن جا ادامه داد و پس از پایان دوره متوسطه، در رشته حسابداری دانشگاه فنی کرج پذیرفته شد اما پس از مدتی تغییر رشته داد و مدرک کارشناسی ارتباطات اجتماعی را از دانشگاه بوعلی تهران اخذ نمود.
علاقه هادی به هنر، بخصوص مستند سازی، موجب شد تا این راه را انتخاب کند. او سابقه چند سال فعالیت مستند سازی در حوزه هنری، روایت فتح و صدا و سیما را داشت و در این سال ها با اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی همکاری میکرد.
پدر این شهید بزرگوار بعد از بازنشستگی به اتفاق خانواده به بابلسر عزیمت نمود و هادی برای کار و تحصیل در تهران ماند.
شهید هادی باغبانی، خبرنگار و مستند سازی بود که از ابتدای نبرد سوریه به همراه یک گروه از مستند سازان ایرانی برای ثبت جنایات سلفیها و تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرده بود و در بیست و هشتم مرداد ۹۲، در آخرین جنایت گروههای تروریستی مخالفان حکومت بشار اسد در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
مرتضی شعبانی؛ مستند ساز، بعد از شهادت شهید باغبانی می گوید: در طی دو سال گذشته گروههای مستند ساز مختلفی برای ثبت وقایع و جنایات سلفیها به سوریه اعزام شدند که حاصل آن ساخت ۲۲ فیلم مستند بوده که شهید هادی باغبانی نیز برای دومین بار همراه با تیمی سه نفره عازم سوریه شد که در آخرین حمله نیروهای پیشروی سوریه در حومه دمشق در کمین تکفیریها و سلفیها گرفتار می شود و به درجه رفیع شهادت می رسد.
این مستند ساز می افزاید: موضوع فیلمی که شهید باغبانی و همراهانش در حال ساخت آن بودند، بحث تحولات و پیروزیهای پیاپی نیروهای سوری بود؛ چرا که ارتش سوریه پیروزیهای زیادی را به دست آورد و منجر به پیشروی و آزاد سازی مناطق گستردهای از سوریه گردید.
وی یادآور می شود: شهید باغبانی و گروه شان در اعزام دوم به سوریه، همراه با نیروهای پیشرو این کشور، پیروزیهای ارتش سوریه را ثبت و ضبط می کردند که به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
پیکر مطهر مستند ساز شهید هادی باغبانی، ابتدا در سی ام مرداد ۹۲، در محل سکونت سابق وی در محله حکیمیه تهران و سپس در سی و یکم مرداد سال ۹۲، در شهرش بابلسر و با حضور گسترده و حماسی مردم شهید پرور مازندران تشییع و در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم (ع) این شهرستان به خاک سپرده شد.
زیارت قبول، شهادت مبارک
شهید باغبانی، در پانزدهم اردیبهشت ۸۶ ازدواج کرد که حاصل زندگی مشترکش دختری به نام رضوانه است و در هنگام شهادت پدر تنها ۳ سال داشت.
مریم مهدی پور؛ همسر شهید باغبانی که ۶ سال از بهترین روزهای عمرش را در کنار همسر سپری کرده در گفتگو با خبرنگار ما، هادی را فردی متواضع، خوشرو و فعال توصیف می کند و می گوید: هادی همیشه می خواست با ساخت مستندهایش راه شهید آوینی را ادامه دهد و برای این امر در کلاس های حوزه هنری زیر نظر بهترین استادان؛ آموزش های لازم را فرا می گرفت.
مریم مهدی پور با بیان این که هادی به کسب حلال اهمیت می داد، می افزاید: هادی وقتی در محل کار بود، مدت زمانی را که تلفنی با منزل صحبت می کرد، از حقوق پایان ماه خود کسر می نمود.
وی با اشاره به این که هادی بسیار پر جاذبه بود، یادآور می شود: در محیط کار؛ با همکاران برخورد صمیمانه داشت و کارهایی که به او محول می شد، به نحو احسن انجام می داد.
همسرشهید باغبانی یادآور می شود: اصلا نمی دانستم که همسرم در سوریه حضور دارد؛ چرا که ایشان نمی خواست ذهنم دچار اضطراب و نگرانی شود و پس از شهادتش متوجه حضورش در سوریه شدم.
خانم مهدی پور با اشاره به این که تنها برادر شهید؛ از فعالیت هادی در سوریه باخبر بود، می گوید: هادی گفته بود برای مصاحبه با شخصیت های لبنانی به لبنان می روم و برای آن که از حضورش در سوریه مطلع نشوم، هربار مکان های آرام و خلوتی را برای گفتگوی تلفنی انتخاب می نمود.
وی با یادآوری این مطلب که همسر شهید تهرانی مقدم استادش بود، تاکید می کند که وقتی برای مراسم این شهید بزرگوار حضور یافته بودند، هادی صحبت های زیادی در مورد شهادت می نمود و می گفت: شما هم همچون همسر شهید تهرانی مقدم انسان مقاومی هستید و بصورت غیرمستقیم مرا آماده این موضوع می کرد.
همسر شهید باغبانی از پای بندی هادی به اسلام می گوید و می افزاید: همسرم ارادت زیادی به ولایت فقیه و مقام معظم رهبری داشت. در دست نوشته هایش، توکل برخدا بسیار مشاهده می شود و ایشان برای رسیدن به اهدافش تلاش زیادی می کرد.
وی می گوید: همیشه می دانستم همسرم زمانی شهید خواهد شد و چند روز قبل از شهادتش، خواب های بد می دیدم.
همسر شهید باغبانی در رابطه با شنیدن خبر شهادت همسرش می گوید: پس از شهادت هادی گفتم؛ زیارت قبول، شهادت مبارک.
مریم مهدی پور با تاکید بر این که خدا صبر زیادی به او داده است و فکرش را نمی کرد که بتواند با این مساله کنار بیاید، اظهار امیدواری می کند که بتواند آینده فرزندشان «رضوانه» را تامین و نیازهایش را برطرف کند تا راه پدرش را ادامه دهد.
باطل رفتنی است و حق آشکار می شود
محمود باغبانی؛ پدر شهید هادی باغبانی که ساکن بابلسر است، به خبرنگار ما می گوید: هادی برای اولین بار ۳۰ روز در سوریه حضور داشت و پس از ۴ روز استراحت، برای بار دوم عازم شد که پس از ۸ روز حضور به شهادت رسید. هادی به خاطر تبلیغات نادرستی که از سوی غربی ها صورت می گرفت به سوریه رفت تا واقعیات را انعکاس دهد.
وی با بیان این که هادی بسیارصبور و آرام بود، تاکید می کند: پسرم در کارهایش مصمم بود و هر آن چه تشخیص می داد درست است، با جدیت دنبال می کرد.
پدر شهید باغبانی می گوید: پسرم ولایت مدار بود و یادآور می شود: هادی از کودکی عکس امام خمینی (ره) را بر سینه اش می چسباند و به مدرسه می رفت.
محمود باغبانی با ابراز خوشحالی از این که فرزندشان در مسیر حق و حقیقت گام برداشته است، می گوید: دشمنان سوریه؛ راه باطل را انتخاب کرده و هیچ وقت موفق نمی شوند زیرا باطل همیشه رفتنی است و سرانجام، حق آشکار می شود.
وی از مسوولین می خواهد در هر پست و مقامی که هستند مسوولیت خود را درست انجام دهند و به مردم می گوید؛ قدردان شهدا و کشور باشند.
راه آوینی ها و باغبانی ها ادامه دارد
برادر شهید باغبانی به خبرنگار ما می گوید: هادی تقریبا تمام فیلمهای آوینی را دقیق دیده بود و همرزمش میگفت؛ هادی دنبال روایت فتح ۲۰۱۳ بود.
اسماعیل باغبانی که پنج سال از برادر شهیدش بزرگتر است، می افزاید: بار اول که از سوریه برگشته بود، می گفت: من صدای تیر و ترکشهایی را که از بالای سرم رد میشد را می شنیدم. آن جا فهمیدم شجاعت برادرم خیلی بالاتر از این حرفهاست و به هادی گفتم؛ حالا چرا اینقدر جلو میروی؟ از عقب زوم کن. اما او گفت: نه! از جلو زاویه فرق میکند؛ نوع فیلمبرداریها فرق میکند. هادی میگفت؛ خودم باید وقایع را از نزدیک ببینم و به گفتههایی که همرزمانش میگفتند، اکتفا نمیکرد.
وی ادامه می دهد: یک بار هم تعریف میکرد؛ در یک ساختمان نیم کاره بودیم که سلفیها دنبال مان بودند؛ بالای سرمان بودند و ما تا صبح همان جا بودیم تا از آن جا بروند.
برادر شهید باغبانی با بیان این که هادی فوق العاده جسارت داشت و ثبت وقایع برایش بسیار مهم بود، یادآور می شود: او به کارش ایمان داشت و جانش را در این راه گذاشت و همرزمش میگفت؛ هادی پا به پای ما حضور داشت و در همه کارها ما را همراهی میکرد.
اسماعیل باغبانی اضافه می کند: هادی دنبال نشان دادن ارزشها به همه جهان بود و یکی از آرزوهایش ساخت مستندی از سوریه بود. در پی این بود که حرف مظلومان را به جهانیان برساند و دغدغه این موضوع را داشت که با استفاده از هنرش به اهدافش دست پیدا کند.
وی با اشاره به این که هادی راهش را از اهل دنیا جدا کرده بود، می گوید: این اواخر از نظر معنوی و عملی به بلوغ رسیده بود.
برادر شهید باغبانی به علاقه زیاد هادی به شهید آوینی اشاره می کند و می افزاید: روز و شب هادی، شهید آوینی شده بود. هم از نظر فنی و تکنیکی و هم ساختاری و نوشتاری، با فیلمهای شهید آوینی خیلی تمرین میکرد و مسئول هادی میگفت؛ فیلم هایی که هادی گرفته بود، به لحاظ فنی تک است و حتی میتوان گفت یک سبک است. سبکی که خود هادی ایجاد نمود و حتی میتوان این سبک را به نام او معرفی کرد.
وی بیان می کند: قبل از سوریه، کار مستندش؛ فیلمبرداری بیداری اسلامی بود. زمانی که سران بیداری اسلامی در ایران بودند، هادی فیلمبردار بود و مستند سازی را البته به صورت جدی از سوریه شروع کرد. ابتدا ۴۵ روز به سوریه رفت و فیلمهایی را در مورد بسیج نیروهای سوریه تولید نمود. مرتبه دوم در مناطق آزاد شده سوریه توسط ارتش، حضور یافت و حدود ۲۴ ساعت فیلم گرفت و بعد شهید شد.
وی تصریح می کند: هادی آدم اهل دنیا نبود، خانهاش استیجاری است و از نظر دنیایی هیچ چیزی برای خودش جمع نمی کرد و فقط در بحث کار و آرمان اش اقناع می شد.
برادر شهید باغبانی در رابطه با رضوانه فرزند شهید می گوید: رضوانه موضوع شهادت پدرش را خیلی درک نمیکند. هر چند گاهی میگوید که پدرم تیرخورده. اما چون پدر رضوانه زیاد ماموریت میرفت، او عادت دارد که پدرش را دیر به دیر ببیند. هادی خودش هم میگفت؛ زیاد زنگ نمی زنم که خانواده به بودنم عادت نکنند.
زندگی مستند ساز شهید، مستند میشود
معاون فرهنگی وهنری و مسئول هنرهای تصویری حوزه هنری مازندران می گوید: ساخت فیلم مستند «رضوانه» با موضوع زندگی و شهادت هادی باغبانی، در حوزه هنری استان مازندران آغاز شد.
مهدی معصومی گرجی می افزاید: این فیلم را «علی احمدی زرین کلاهی» از مستند سازان برجسته استان و کشور کارگردانی خواهد کرد.
معصومی گرجی اضافه می کند: زرین کلاهی سابقه ساخت چندین فیلم مستند از جمله دکل بندها، حاجی بابا، چشم اندازی در مه را در کارنامه هنری خود دارد و عناوین مختلفی را در جشنواره های منطقه ای و کشوری بدست آورده است.