
ارمون آنلاین -زهرا اسلامی: پرفسور حافظ تیرگر فاخری عضو انجمن متخصصین گوارش و کبد ایران و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال ۱۳۷۸ موفق به کسب رتبه اول کشوری فوق تخصص گوارش شد.
او عنوان پژوهشگر نمونه را در کنگره بین المللی گوارش ایران در سال ۱۳۸۴ و عنوان استاد ممتاز در آموزش گوارش کشور را در سال ۱۳۹۱ از آن خود کرده است. پرفسور فاخری تاکنون مقالات متعددی در نشریات علمی معتبر خارجی و داخلی منتشر کرده است.
در کتاب “نام آوران ایران زمین” زندگینامه ۱۲۰۰ نام آور و پیشکسوت ایرانی به زبان فارسی و انگلیسی به رشته تحریر در آمده است. اسامی توسط کارشناسان ارگانها و وزارتخانه های متعدد، سازمانها و انجمن های علمی مرتبط و پس از بررسی علمی گردآوری شده است.
مولف این کتاب هدف از تألیف آن را معرفی نام آوران ایران زمین در عرصه های علم، ادب، فرهنگ، هنر، فلسفه، پزشکی، مهندسی، و ورزش و معرفی افتخارات و ارائه تصاویری از تاثیرگذاری آن بر جهان از دوران باستان تا معاصر، الگو سازی برای نو رهروان عرصه های گوناگون عنوان می کند. در این کتاب از دکتر “حافظ تیرگر فاخری” به عنوان افتخارآفرین در عرصه پزشکی یاد شده است.
گفتگو با مردی که هم پزشک است و هم معلم و چنین موثر زندگی می کند کار آسانی نیست. پرفسور فاخری، جوان تر از تصورم است؛ خطوط چهره اش از هیاهوی درونش برای دانستن و بیشتر دانستن و همواره کوشیدن، کمتر حکایت می کند، از کلام آرامش نیز نمی توان به چگونه نگریستنش به جهان پی برد، آنچه به زبان می آورد و البته روش زندگی اوست که بیان می کند یک کودک روستایی می تواند، اگر بخواهد.
گفت و شنودم با مرد نظربلندی که از افزودن به تالار افتخارات مازندران دست نمی کشد، از تلاش برای کاستن دردها باز نمی ماند، می کوشد و دیگران را به کوشیدن و پشتکار دعوت می کند را در ادامه می خوانید؛
پرفسور، از کودکی تان بگویید. از روزهایی که در چالوس آغاز شد.
سال ۱۳۴۲ در روستای سنار از توابع چالوس متولد شدم؛ پدرم کشاورز و مادرم خانه دار بود. اول ابتدایی را در دبستان ابن یمین سنار تا نیمه سال گذراندم و آن سال را به دلیل بیماری نتوانستم ادامه بدهم. سال بعد که به نظرآباد کرج مهاجرت کردیم سال اول و دوم ابتدایی را در این شهر گذراندم. بعد از اینکه پدرم در کارخانه ای در قم مشغول به کار شد من نیز دوره ابتدایی و راهنمایی را در این شهر خواندم. در آغاز دبیرستان، پدرم به چالوس برگشت و ما نیز.
این تغییر مکان در جهان بینی شما تغییری ایجاد کرده بود؟
بله، قطعاً مؤثر بود. مهاجرت و آشنا شدن با آدم هایی با دیدگاههای مختلف تاثیرگذار است. اگر چه هر جامعه ای از نظر رفتاری خلاصه شده جامعه ای بزرگتر است. افراد مختلف دیدگاههای متفاوتی دارند که تا حدودی الگوهایی متنوع ارائه می کنند.
پدر و مادرتان درباره عملکردتان چه احساسی دارند؟
من همواره ممنون آنها هستم که از خودشان به خاطر پیشرفت فرزندانشان گذشتند و با مهاجرت به شهرهای مختلف ایثار کردند. مکرر خانواده ام بیان می کنند که من توانستم زحمات آنها را جبران کنم.
دوران مدرسه چطور گذشت که جهان شما را نسبت به همکلاسی هایتان تغییر داد؟ همچنین، نسل شما چه تفاوتی با نسل امروز دارد؟
در گذشته خانواده ها اغلب پرجمعیت بودند و بسته به شرایط اجتماعی، فرهنگی تمرکز به روی فرزندان، چندان محسوس نبود به همین دلیل هر فرزند با توجه به شایستگی های فردی رشد می کرد. ما خانواده پرجمعیتی بودیم. در چنین خانواده ای بچه ها از ابتدا یاد می گیرند برای حریم خودشان ارزش قائل شده و تلاش کنند. اما در خانواده های امروزی که دارای امکانات و رفاه بیشتر و فرزند کمتری هستند ممکن است اینگونه نباشد. طبیعی است که این بچه ها و نسل ها با هم فرق می کنند.
اما در مورد خودم بهتر می توانم نظر بدهم. من از ابتدا فرد سخت کوشی بودم و تأثیرپذیری عمیقی از والدینم داشتم. والدینم علی رغم مشقاتی که در زندگی داشتند، دائم تأکید می کردند که درس بخوان. اتفاقاً این حرفها در من تأثیر می گذاشت در حالی که افرادی وجود دارند که توصیه های والدین نفوذ زیادی در آنها ندارد.
و دلیل این تاثیرپذیری و عدم آن را در چه می دانید؟
به نظرم از سرشت و خصلت آدم ها نشأت می گیرد. روحیه استقلال طلبی را از کودکی می توان در بچه ها مشاهده کرد. همواره درسم خوب بود. دوم دبیرستان بودم، زمانی که امتحان زیست شناسی می دادیم مدیر مدرسه بالای سرم آمد و دستی به سرم کشید و به دبیر زیست مان گفت که قول می دهم این پسر، پزشکی دانشگاه تهران قبول می شود.
هیچ وقت آی کی یو تان را اندازه گرفتید؟
خیر.
وسوسه هم نشدید اندازه بگیرید؟
نه، به نظرم افراد با توانایی های اولیه متناسب برای زندگی پا به عرصه هستی می گذارند. سپس تحت تاثیر محیط به کمال می رسند .
تحت تاثیر فرد خاصی بوده اید؟ به طور ویژه؟
قطعاً. همواره تحت تأثیر الگوهایی قرار گرفته ام، حتی همین حالا. در دوره های مختلف تحصیل افراد تأثیرگذار بسیاری دیده ام که از جهت اخلاقی و علمی روی من تأثیر گذاشته اند. الان هم اگر ویژگی در فردی ببینم که برجسته باشد آرزو می کنم آن ویژگی را داشته باشم.
کسی هست که بخواهید از او نام ببرید؟
افراد زیادی بودند؛ اما استاد من آقای دکتر ملک زاده در دوران تخصص و فوق تخصص که دستیار ایشان بودم عمیقاً به لحاظ اجتماعی، فکری و علمی روی من تأثیر گذاشتند و الگوی خیلی خوبی برای من و حتی جوانان امروز و نسل آینده می توانند باشند.
به تحصیل در خارج از کشور و مهاجرت اقدام نکرده اید، چرا؟
بعد از فارغ التحصیلی در مقطع فوق تخصص که نفر اول کشور شده بودم، بایستی از بورسیه تحصیلی در خارج از کشور استفاده می کردم که شرایط عمومی برایم فراهم نشد. اما در قاطبه موارد در کنفرانس های دنیا در حوزه گوارش شرکت می کنم و در جریان تازه های این رشته قرار می گیرم.
شرایط عمومی؟
تازه شروع به کار کرده و ازدواج کرده بودم در ابتدای داستان زندگی ام قرار داشتم و همزمان مسئولیت اجرایی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران به عهده ام گذاشته شده بود. تقریباً خودم را فراموش کردم و نتوانستم از شرایط تحصیل در خارج که مستحقش بودم بهره بگیرم.
برای اولین بار که درون بدن انسان را دیدید، چه حالی پیدا کردید؟
راستش من از ابتدا تمرکز روی پزشکی نداشتم؛ دوستم داشتم معلم شوم. اول تربیت معلم قبول شدم و شش ماه درس خواندم پس از آن بود که پزشکی قبول شدم و اتفاقاً دلم نمی خواست معلمی را رها کنم و اصرار پدرم بود که پزشکی بخوانم. به دلیل تأثیر عمیقی که معلمان روی من گذاشته بودند معلمی را بیشتر دوست داشتم.
در عین حال الان هم که پزشک شدم و حیطه کار من بدن انسان است، اما در نهایت باز هم معلم و استاد دانشگاه هستم و تدریس می کنم و به آرزوی دیرینه ام رسیدم. می خواهم در هر دو حیطه پزشکی و معلمی منشاء خدمات باشم.
گوارش انتخاب خودتان بود؟
ببینید؛ ممکن است با افرادی برخورد کرده باشید که برنامه ریزی می کنند در فلان دانشگاه و فلان رشته قبول شوند اما من در ذهنم چنین برنامه هایی نبود. برای من هر چیزی پیش می آمد، فقط می خواستم درس بخوانم، برایم مهم نبود کدام دانشگاه قبول می شوم و در چه رشته ای، دوست داشتم باسواد باشم. بدون اینکه راهنمای خاصی داشته باشم کتابهای مرتبط با درسم را فوق برنامه مطالعه می کردم.
این کتابها را چطور تهیه می کردید؟
برمی گردد به دوران کودکی؛ در مقطع ابتدایی تابستان ها به خانواده در کشاورزی کمک می کردم اما در دوران راهنمایی و دبیرستان، تابستان ها کار می کردم. با درآمد حاصل از کار در تابستان هزینه ی کتب فوق برنامه مهیا می شد. دوم دبیرستان بودم که کتاب تافل انگلیسی را بدون معلم مطالعه کردم. تمام کتب شهید مطهری را قبل از دیپلم خوانده و خلاصه برداری کردم.
و رشته گوارش چطور انتخاب شما شد؟
سال ۱۳۶۲ که وارد رشته پزشکی دانشگاه تهران شدم؛ برخورد با اساتید طراز اول مملکت روی من تأثیر گذاشت. به طب داخلی که طب مادر است علاقه مند شدم. در طب داخلی پزشکان باید کلینیسین قوی باشند.
بعد از شرح حال و معاینه ی بیماربدون دسترسی به امکانات پاراکلینیکی پزشک باید بتوانید تا ۸۰-۷۰ درصد واقعیت درون بیمار را حدس بزند و این ابهام برایم جذاب بود. رشته فوق تخصصم را نیز گوارش انتخاب کردم چون دردهای احشایی باز هم مبهم است. خیلی دوست داشتم در این حوزه خبره و ماهر شوم.
کسی بود که چنین خبرگی داشته باشد و شما را تحت تأثیر قرار بدهد؟
بله، آقای دکتر ملک زاده.
چه موقع حس می کنید پاسخ زحماتتان را گرفته اید؟
من فکر می کنم توانایی ما خیلی بیشتر از این است که در جامعه ارائه می دهیم. هنوز آرزوهای زیاد و نیاز به تلاش بیشتری دارم. وقتی به فعالیت های خارج از کشور در رشته خودم نگاه می کنم می بینم که چقدر نیاز به کوشش بیشتر داریم. اگر چه خدمات پزشکی در جای جای کشور رو به بهبود است اما واقعا می توانیم شرایط خیلی بهتری داشته باشیم.
فاصله ما با دنیا چقدر است؟
در شرایط فعلی می توانیم از تجهیزاتی که دیگران تولید می کنند به بهترین نحو در مداوای بیماران استفاده کنیم و اینکه خودمان بتوانیم وسایل و تجهیزاتی تولید کنیم که دیگران بتوانند از آنها استفاده کنند، ایده و آرزوی بزرگی باشد. در کنگره های علمی گوارش اتفاقاتی که قرار است ده سال آینده بدان دست پیدا کنند را به صورت تئوری بیان و بعد به آن جامه عمل می پوشند.
همواره از خودم می پرسم که چرا ما نمی توانیم اینگونه فعالیت کنیم. برای دستیابی به این امر، مجموعه شرایط باید مهیا باشد و دغدغه فکری نداشته باشیم. رشد پژوهش کشور خوب است اما نباید به این قانع باشیم. نتیجه این پژوهش ها باید منجر به تولید وسایل و تجهیزاتی شود که مشکلات کشور را حل کند.
فعالیت در حوزه پژوهش رضایت بخش است؟
معتقدم؛ با پژوهش تسلط بیشتری در ارائه آموزش به پزشکان نسل بعد و درمان بیماران خواهیم داشت. من پژوهش را خیلی دوست دارم چون در آموزش و درمان موثرتر عمل می کنم. تظاهر یک بیماری و نحوه برخورد با آن در شرایط متفاوت، فرق می کند؛ به طور مثال ۱۰ بیمار با بیماری یکسان مراجعه می کنند که سیر و نحوه درمان در هر کدام از آنها ممکن است متفاوت از دیگری باشد. اینکه پزشک دائم در تلاش باشد که آنها را از هم تفکیک کند و تصمیم تخصصی بگیرد بسیار لذت بخش است.
و این برمی گردد به اینکه پزشک چقدر پژوهشگر باشد؛ پژوهش عصای دست پزشک در درمان است. دانشگاه علوم پزشکی مازندران ۴۰۰ عضو هیئت علمی دارد که ۲۰۰ نفر آنها در حوزه بالینی فعالیت دارند. فکر می کنم جزو نفرات اول این گروه باشم که پژوهشگران خارج از کشور به مقالات من ارجاع می دهند.
شما استاد نمونه هستید؛ معیارهای وزارت بهداشت برای این انتخاب چیست؟
ما زیر نظر انجمن گوارش کشور هستیم؛ لطف الهی شامل حال من شد که در کسوت هیئت علمی، به اتفاق همکارانم، دستیاران خوبی فارغ التحصیل کنیم که قاطبه آنها توانستند در امتحانات فوق تخصص وزارت بهداشت حائز رتبه های بالا شوند و این امتیاز خوبی برای دانشگاه ما بود. همچنین من مشاور پایان نامه و معرف در ادامه تحصیلات فوق تخصصی بسیاری از این افراد بودم.
به این ترتیب پتانسیل دانشگاه علوم پزشکی مازندران در بخش داخلی و گوارش مشخص شد. بعضی از پایان نامه ها و مقالات دستیاران من، بیشترین ارجاع بین المللی را دارد. از طرفی من جزو قدیمی ترین فوق تخصصان داخلی شهر ساری هستم. همچنین انسجامی که بین همکارانم ایجاد شده که توانستیم جزو معدود دانشگاههایی باشیم که بعد از انقلاب بخش آموزش فوق تخصص گوارش را راه اندازی کنیم؛ در واقع من نمونه ای از همکارانم هستم.
پیشرفته ترین کشور دنیا در رشته گوارش کدام است؟
قطعاً آمریکا. البته به تازگی با شکل گیری اتحادیه اروپا، توان پژوهشی کشورهای مختلف اروپایی در هم ادغام شده اند و در آینده می توانند حرف های بیشتری برای گفتن داشته باشند.
مهم ترین مشکلاتی که در حوزه گوارش با آن مواجه هستید، چیست؟
مهم ترین مشکل ما، عدم دسترسی مناسب به تجهیزات پزشکی است که لازمه کار است. تهیه تجهیزات و لوازم جانبی پیشرفته و دارای تکنولوژی جدید که منابع مالی بالایی را از دانشگاه می طلبد، مهم ترین دغدغه ماست.
همینطور معتقدم سازمانی باید وجود داشته باشد که تجربیات کسب شده توسط اعضاء هیئت علمی را ارگانیزه کند تا رشته های بینابینی و جدید ایجاد شوند. مثلا، من و تعدادی از همکارانم در آستانه بازنشستگی قرار داریم اگر چنین فرصتی برای من و همکارانم فراهم نشود، این تجربیات از دور خارج می شود.
به این موضوع فکر کردید که کاری در این باره انجام دهید؟
در آینده نه چندان دور بسیاری از اعمال جراحی از طریق آندوسکوپی انجام خواهد شد؛ وسایل و تجهیزاتی که در رویا و تخیل وجود دارد که تولید آنها مستلزم منابع مالی، فکری و صرف انرژی قابل توجهی است.
شایع ترین بیماری های گوارش در استان و کشور شامل کدام بیماری هاست؟
تقریبا الگوی ثابتی در این باره در کشور داریم، شایع ترین بیماری های گوارشی سندرم روده تحریک پذیر و ریفلاکس معده است. در سندرم روده تحریک پذیر هر چقدر دغدغه های فکری و ذهنی ما بیشتر باشد احتمال ابتلا به این بیماری بیشتر است. ریفلاکس معده نیز تابع الگوهای تغذیه ای و سبک زندگی است.
و شایع ترین سرطان ها در کشور کدام است؟
پس از پوست شایع ترین سرطان سرطان معده است.
چقدر دغدغه های مالی محرک فعالیت ها و تلاش های شما بود؟
به تنها چیزی که فکر نمی کردم پول بود. فقط می خواستم خوب درس بخوانم و پزشک کاردانی شوم و درد بیماران را به درستی تشخیص دهم. این برایم محور بود. احساس می کنم به بیماری که مرا انتخاب کرده بدهکارم. شاید کمال طلبانه باشد که انتظار داشته باشم به گونه ای درمان کنم که اگر پزشک دیگری بیمار را ویزیت کرد بگوید پزشک قبلی چیزی کم نگذاشته است.
شیفته این بودم که درس بخوانم. البته توصیه نمی کنم که مردم مثل من فکر کنند. مسائل مالی استرس ما را برای رسیدن به اهداف کم می کند. من هیچ وقت برنامه ریزی نکردم نفر اول باشم اما در بسیاری از موارد نفر اول بودم. وقتی با تمام وجود تلاش کنیم خدا انسان را بی نصیب نمی گذارد.
یک سوال کلیشه؛ چقدر به شانس معتقدید و فکر می کنید در مسیری که قدم برداشتید خوش شانس بودید؟
لطف الهی شامل حال همه ماست. واقعاً اغلب، شرایطی پیش می آید که خدا را می بینم. نمونه اش روزی است که می خواستم کنکور ثبت نام کنم. آخرین لحظه ی تحویل مدارک جهت ثبت نام به اداره پست برای ارسال مدارکم رفته بودم، آخر وقت پنج شنبه بود و کارمند پست درب را بسته بود. هر چقدر اصرار کردم که امروز آخرین فرصت هست و شنبه دیر می شود، کارمند پست گفت که بیشتر شما تو کنکور سیاهی لشکر هستید.
پاکت مدارک را باز کردم و معدلم را نشانش دادم. کارمند پست دستی روی سرم کشید و گفت مخلص شما هستم. و درب را برایم باز کرد تا مدارکم را پست کنم. آیا این خاطره جز لطف الهی است؟ ما هر لحظه حتی در غم ها و دردها حضور خدا را لمس می کنیم. اگر خدا ما را سنگ خلق می کرد این شانس را نداشتیم که درد را حس کنیم. بالاترین سطح وجودی و هستی به ما تعلق گرفته، ما بزرگترین شانس را آوردیم.
پزشکی نگاه شما را چنین متفاوت کرده؟ در واقع می خواهم بپرسم پزشکان حضور خدا را بیشتر لمس می کنند؟
دقیقاً همینطور است. من هر لحظه خدا را حس می کنم. دائم با بدنی سر و کار داریم که تجلی اراده خداوند است. احساس می کنم چه حریم مقدسی را خداوند به انسان عطا کرده و بدون اینکه مطلع باشیم هر لحظه غوغایی درون انسان برپاست. دستگاه گوارش هر ثانیه انقباض و ترشحاتی دارد، قلب هر دقیقه ۷۰ بار می زند و…، همواره از خودم می پرسم که چطور می شود یک سلول به چنین مجموعه ای تبدیل شود و با هم و جدا از هم به گونه ای عمل کنند که باور کردنی نیست. در مقابل عظمت خلقت سر تعظیم فرود می آورم و بعضی اوقات از خودم می پرسم که مگر می شود؟! آیا در رویا هستم یا واقعی است؟
آنتوان چخوف پزشک روسی و نویسنده مشهور معتقد است، پزشکی نیروی مشاهده را در او تقویت کرده است، در شما چطور؟
ایده درستی است؛ واقعیت این است که پزشکی دیدگاه فلسفی ما را نسبت به دنیا تکمیل می کند. اگر انسانی ۷۰- ۸۰ سال عمر کند از جایی شروع کرده، به اوج می رسد و سیر صعودی را طی می کند. حالا حشره ای را در نظر بگیرید که دو هفته عمر دارد؛ دو هفته او از داستان زندگی، معادل ۷۰ – ۸۰ سالی است که ما به عنوان انسان داریم.
فعل و انفعالات و فراز و فرودهایی که جسم و روح ما دارد حشره طی دو هفته دارد. احساس می کنم حرفه پزشکی دیدگاه ما را بسیار عمیق می کند و ما را ناظر بر اوج شکوه هستی می سازد. اگر این حریم را در منظومه شمسی و… مشاهده کنیم می بینیم چه پتانسیلی از علم وجود دارد و نگه داشت ثانیه ای هستی با چه قوانینی مدون انجام می شود.
آقای دکتر چشم انداز زندگی تان کجاست؟
چشم اندازی ندارم. مثل همه مردم امیدوارانه زندگی می کنیم.
اگر دنیا فردا تمام شود، چه کار انجام نداده ای دارید؟
(سکوت طولانی)، بزرگترین سوالم این است که راز خلقت چیست. چطور می شود که یک سلول چنین توانایی پیدا می کند. از جایی شروع می شود به اوج می رسد و افول می کند. دلم می خواست چنین شایستگی را داشتم که خداوند مرا شاگرد شاگرد شاگرد شاگرد خودش قرار می داد و می فهمیدم هستی چطور چنین نظم و آراستگی دارد.
آخرین بار که بهت زده شدید چه زمانی بود؟
یادم نیست.
چیزی هست که شما را بترساند؟
می توانم بگویم امیدوارانه به زندگی نگاه می کنم.
بنابراین نمی ترسید؟
ترس لازمه حیات ماست. برداشتم این است که اساس دنیا بر هستی است نه نیستی. طبیعی است که ساختار ذهنی به گونه ای طراحی شده که به عشق و امید زنده هستیم و مبنای گیتی تداوم هستی است. طبیعتاً حیطه های وحشتناک و ترسناک هم وجود دارد؛ مهم این است که خدا به ما این شایستگی را داده که انسان خلق مان کند. طبیعت پیرامون ما آنقدر موزون و هماهنگ با ماست که تجلی عشق،علاقه و امید است نه ترس و واهمه.
جمله، شعر و یا ذکری هست که موقع نگرانی ها آرام تان کند؟
واقعیت این است که در چرخه هستی تعلقاتی داریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم وابستگی ها، ما و یا اطرافیان ما را دچار چالش هایی بعضاً با غم هایی جانکاه می کند. در این لحظات به ذکر خدا بایستی قلوب ما آرامش بگیرد تا بتوانیم صبوری پیشه کنیم.
از اینکه مشهور شدید چه احساسی دارید؟
فکر نمی کنم که مشهور باشم. معتقدم همه ما وظیفه داریم در هر رشته ای که وارد شدیم چه به صورت علمی و چه تجربی، بالاترین توانایی خودمان را بروز دهیم و منشاء ارائه خدمات باشیم. من راه خودم را می روم مثل من کسان زیادی هستند.
اسم تان را در گوگل جستجو می کنید؟
بله. بیشتر به خاطر ارجاع مقالاتم.
اگر به خاطر یک اظهار نظر شخصی در فضای مجازی مورد هجوم کاربران قرار بگیرید چه می کنید؟
به تعداد نفرات در جهان ایده وجود دارد، نمی توان مانع عقیده دیگران شد. تا به حال به لطف خدا توهین ندیدم. بیشتر تعریف وجود دارد.
نظرتان درباره تعصب و حسادت چیست؟
فکر می کنم هر چقدر انسان ایده های بزرگوارانه تر داشته باشد سودش برای جامعه بیشتر است. مثلا من که یکی از قدیمی ترین متخصصان گوارش هستم تمایل داشتم همکاران هم رشته بیشتری در ساری در امر آموزش، پژوهش و درمان حضور یابند. این دید باز موجب تقویت جایگاه ما و تفویض ارائه آموزش در بالاترین سطح به دانشگاه ما شد. هر چقدر تنگ نظری ها کمتر باشد به نفع فرد و جامعه است.
سریال “روزگار قریب” که سرگذشت دکتر محمد قریب را به تصویر کشیده است، به این فکر کرده اید از زندگی شما فیلم و یا سریالی ساخته شود؟
قطعا هر کس می تواند داستان زندگی اش را به صورت فیلم یا سریالی تصور کند. مجالی برای بازگو کردن خاطراتم نیست. اما برایم مهم است که نسل جوان بداند همه چیز نباید مهیا باشد تا آنها به حداکثر شایستگی هایشان برسند. در حداقل امکانات با پشتکار و سختکوشی تلاش کنند چرا که خداوند توانایی بالقوه ای را در وجود همه ما قرار داده و این ما هستیم که می توانیم آن را بالفعل کنیم.
در مصاحبه ای تلویزیونی از من پرسیده بودند پدرتان کارمند عالی رتبه بود که به اینجا رسیدید؟ گفتم پدر و مادر کشاورز از خودگذشته ای داشتم که دلشان می خواست ما به جایی برسیم. من با کار در اوقات فراغت، کمک خانواده ام بودم. جوانان می توانند آرزوهای بزرگ در ذهن داشته باشند. از حالت رخوت و خاموشی بیرون بیایند و زندگی را عمیق درک کنند و با پشتکاری که به خرج می دهند آینده خودشان، شهر، کشور و جهان را تغییر دهند.
اگر بنا باشد شما را با یک جمله به یاد آورند آن یک جمله چه خواهد بود؟
با سخت کوشی به همه چیز خواهید رسید.