- 641
- ۱۴۰۱/۰۲/۲۹ - ۰۷:۲۷
ارمون آنلاین- زهرا اسلامی: یادش بخیر! هنوز پا به نوجوانی نگذاشته بودم که به عروسی یکی از اقوام دور مادری ام در یکی از روستاهای قدیمی اطراف شهر ساری، دعوت شدیم. چطور شده بود که ما به آن عروسی با سبک و سیاق سنتی رفته بودیم را به خاطر نمی آورم اما یادم هست، شب حنابندان که اتفاقاً مثل حالا در یکی از شب های سرد و بارانی و برفی زمستان بود، بعد از این که خانواده[…]
ارمون آنلاین- زهرا اسلامی: یادش بخیر! هنوز پا به نوجوانی نگذاشته بودم که به عروسی یکی از اقوام دور مادری ام در یکی از روستاهای قدیمی اطراف شهر ساری، دعوت شدیم. چطور شده بود که ما به آن عروسی با سبک و سیاق سنتی رفته بودیم را به خاطر نمی آورم اما یادم هست، شب حنابندان که اتفاقاً مثل حالا در یکی از شب های سرد و بارانی و برفی زمستان بود، بعد از این که خانواده داماد رسم حنابندان را در خانه عروس به پایان برده و بساط شان راجمع کرده بودند، زنان اقوام عروس؛ در یک نشیمن بزرگ، دور کرسی گرد هم آمدند و با هم و یکی یکی ابیات زیبایی به شیوه «طالبا» و «امیری» خواندند. اشتیاق خواهر کوچکم که هنوز کودکی دبستانی بود را از یاد نمی برم که چقدر دلش می خواست؛ این ابیات را از حفظ بود و به نوای طالبا می خواند.
پایان حنابندان، تا سپیده های صبح به خوانش محزون و غمگین و گه شاد و موزون زنان روستایی که می خواندند:
(های برو، های نشو/ ته وسه چلچلا بومبه، ته برو/ ته وسه خوندمبه، منزل به منزل/ ظهر بهار، ته برو/ دل بی قرار، ته برو) که از سنت ها و خصلت های مردم این دیار نشأت می گرفت، گذشت و خاطره ای به یاد ماندنی شد، در کتابچه یادم !
فردای آن شب سرد، روز عروسی؛ با مراسم حمام عروس (که اطرافیان، عروس را در حمام کردن همراهی می کردند) و حمام داماد که با نوای دهل و سورنای نوازندگان بومی که به لوطی معروف بودند، توأم بود و «داماد مجمعه» که طی آن لباس داماد را در سینی های بزرگ گذاشته و تعدادی از زنان خانواده عروس آن را با شیرینی و گل تزیین کرده و به خانه داماد بردند و در حیاط سرسبز خانه داماد، به شادمانی و پایکوبی پرداختند و یکی؛ یک، دستمال هم از مادر داماد هدیه گرفتند و بعد هم عروس بران و پاتختی و…. خاتمه یافت. مراسمی که همه شان جزو سنت ها و آداب قشنگ آیین عروسی سرزمین ما بود و آمیخته با گذشته و حال.
امروز که پانزده، بیست سالی از آن روزها می گذرد، رسوم عروسی، نه به آن زیبایی و گیرایی گذشته اما کماکان به گونه ای سنتی در روستاهای قدیمی سرزمین ما طبرستان، برپا می شود و نیز آیین های ویژه سنت های مازندران، در جشن ها و مناسبت های گوناگون و زبانم لال، عزاها و سوگواری ها.
آیین های کهن دیار ما
آداب و رسوم سنتی مناطق مختلف سامان سرسبز ما، در کنار همه قشنگی ها، در بسیاری از وجوه، مشترک اند و به شیوایی، از گلوگاه تا رامسر، گسترده اند. «آفتاب خواهی»، «عروس گلی»، «پیر بابو»، «خیاط سری»، «نار زدن» داماد به عروس، «دندان سری» کودکان، «چل خانه» که با جمع شدن افراد در منزل زن تازه زایمان کرده؛ به مدت شش شب اجرا می شود، «تیرماه سیزده شو»، کشتی «لوچو»، «وارش سما»، «نوروز خوانی»، «ورف چال» و ده ها آیین قدیمی دیگر که در فصل ها و ایام مختلف سال، بنا به هر رویداد و منظوری در این کهن دیار اجرا می شود، جزیی از این آداب و سنن ما می باشند.
در مازندران، گالش های مازنی را بیشتر با «لها وا» می شناسند و سوز «امیری» مردانی که گوسفندان را در سرماسرد زمستان و گرماگرم تابستان به مراتع می برند و در خلوت خویش ناله را به نای نی می دهند در دامن سبز کوهستان. متداول ترین آلت موسیقی روستا له وا (نی) است و دهل و سورنا نیز در مراسم شادی نواخته می شود. «طالب طالبا»؛ در مایه سه گاه درآمد، «امیری» در مایه عشاق و دشتی، «کشتی مقدم» در مایه درآمد افشاری، «عروس سوار» قسمتی از ماهور، بیات ترک، زند و «چوهای ها» و رقص چوبی از موسیقی های سنتی مازندرانی به شمار می روند.
درآمد زایی میان کاه ها
داشتم به چگونگی اجرای طرح های گردشگری در روستاهای سنتی و زیبای مازندران می پرداختم و کسب درآمد بیشتر از این طریق برای روستاییان سخت کوش مازنی که زمستان و بهارشان همواره پرجوش و خروش است و هر روز، کاری و تلاشی و کندوکاوی، که بازگو کردن خاطرات یکی از آشنایان برایم تداعی شد که طی سفر با یکی از تورهای گردشگری به کشور آمریکا، به ایالتی از این کشور نه چندان تاریخی، سفر کرده بودند و با شرکت جستن در مراسم کوچ گاوها از منطقه ای به منطقه دیگر، چطور با برنامه ریزی منسجم و هماهنگ تور گردان ها در طول یک هفته با گاو چران ها همراه شدند و مثل آن ها روی کاه ها خوابیدند، غذا خوردند، طلوع صبح بیدار شدند و آیین های این مراسم را از نزدیک مشاهده و لمس کردند و چقدر برایشان لذت بخش بود و چه صفایی کردند و چقدر با رسوم و آداب مردم آن ایالت آشنا شده و عکس های یادگاری شان را برای نشان دادن به این و آن با خودشان همراه آورده بودند.
بنا را بر مقایسه کردن نگذاشته ام، ولی شما بگویید؛ دیگران یک گاو چرانی و کوچ گاو را به یک هفته تور گردانی مبدل می کنند، برای خوابیدن روی کاه و خوردن غذای بومی و…، چند صد دلار ناقابل از جیب گردشگران کشورهای مختلف دنیا به جیب خودشان می زنند و حالا ما با دریایی از رسم ها و آیین ها، در هر روز و فصل سال در این سامان، شاید سالی یکبار هم پای جهانگردان را به روستاهایمان نکشانیم!
زیستن، با ساده دلان روستایی
کدام اهل فرهنگ و علاقه مند به طراوت روستا و قشنگی مزرعه و ساده دلی روستایی را سراغ دارید که دلش نخواهد روستا و روستاییان مازندران را از نزدیک ببیند و برای داشتن چنین زندگی با صفایی شاید در ذهنش برنامه ریزی نکند؟
روستاهای سراسر مازندران که تعدادشان از یک هزار تا هم بیشتر است و از ارتفاعات تا دشت ها گسترده اند و فاصله شان با شهرها معمولاً اندک است، علاوه بر سبزی و خرمی و چشم اندازهای بدیع یخچالی، چمنزار و جنگل های مرتفع جلگه ای که از آن ها مجموعه زینتی و طبیعی کم نظیری در ایران ساخته، دارای کلکسیونی گران قیمت و غنی از فرهنگ بومی است که هر روز از ۳۶۵ روز سال، در هر منطقه و روستایی، می توان سراغ آیین و سنتی را گرفت.
میان روستایی و شهری مازندرانی، در خصلت های نرم خویی و غریب نوازی فرقی نیست و سکونت اقوام گوناگون ایرانی در این دیار سبز و حضور میلیون ها گردشگر طی سال در استان، موید این ادعاست.
روستاییان سفیران دیار ما
تپورستانی هایی که به ستبر قامتی و داشتن پوست هایی به رنگ سرخ و سفید شهره اند، روستاییان مهمان نواز مازنی که همواره درب های چوبی تک لته زلفی دار خانه های کاله سر (که هنوز هم تعدادی، فقط تعداد اندکی از آن ها باقی است) به روی میهمانان شهری و روستایی باز است و روی خوش شان گشاده. در دیاری که ابرهای آسمانش با آدم حرف می زند و هر روز با آسمان آبی و فیروزه ای اش رنگ می گیرند، در سامانی که آفتاب همسایه دیوار به دیوار باران است و مادر رنگین کمان، در سرزمین شالیزارها و باغ های مرکبات، در دشت های گل های زرد کلزا، نرگس و سبزی، می توانند در خانه ها و دشت های خودشان، سفیران فرهنگ و سنن کهن دیار ما باشند.
روستاییان مهربان مازندرانی، می توانند گردشگران را از هتل های مدرن و شیکی که امروزه روز نیز مرتب در گوشه و کنار مازندران، به ویژه در غرب استان، به تعدادشان و به تعداد ستاره هایشان از ۳ تا ۵ ستاره، اضافه می شود (مسئولان نشنیده بگیرند!) و بیشتر ایام سال خالی اند و اغلب هتل داران که آگاهی کافی از چگونه پر داشتن اتاق هایشان ندارند، فقط به اجاره رفتن اتاق ها در تابستان ها و ایام نوروز بسنده کرده اند، به خانه های حلب سر و کاله سرشان ببرند و میهمانانی را که همیشه خدا، حتی گاه نداری و قرض کردن از همسایه، عزیزاند را سپیده صبحی، با صدای خروس های صاحب خانه بیدار کنند، پای سفره ای بنشانند که با نان هایی که زن و دختر روستایی بعد از نماز صبح، آن ها را در تنور خانه شان بدون این که صدایی میهمانان را از خواب شیرین صبح گاهی بیدار کند، پخته و داغ داغ سر سفره ای آورده که با پیاله های عسل، ماست و سرشیر و کره و مربا و… رنگین شده است.
بهار که باشد، کشاورزان و روستاییان مازنی می توانند در فصل نشای شالی و سنت های قشنگ کاشتن جوانه های برنج در دشت های گلی، در تابستان، موقع برداشت شالی و سرور و شادی جشن های خرمن شالیکاران از کسب روزی و آذوقه یکساله شان از مزرعه های سراسر به رنگ کاه و زرد مازندران، در پاییز موقع چیدن پرتقال ها و نارنگی ها و نارنج های باغ های مرکبات و زمستان گاه؛ تماشای پرندگان و ماهی گیری در آب بندان ها و تالاب هایی که حاشیه اغلب روستاها گسترده اند و…، میهمانان و گردشگران را با خودشان همراه کنند و از غذاهای محلی سفره هایشان مثل: «ترشی تره، «سیر و اویج»، «بادمجان قلیه»، «انار دون خورشت»، «آش ترش» و «آش دوغ»، «نازخاتون»، «هلی غورو» و.. جلویشان بگذارند و برای سوغات شان کماج و راه نون که نوعی نان روغنی شیرین با نقش های زیباست، تدارک ببینند.
و از دست بافت های زنان شان، مثل: «چادر شب»، «چوخا»، «شولا»، «کوشیر»، «جاجیم»، جوراب و کلاه پشمی، شمد و… و از هنرهای دستان مردان شان؛ سبدهای چوبی، زنبیل های حصیری، نمد، کوزه، ظروف سفالی، لاکی و…، به آن ها هدیه بدهند و یا بفروشند که درآمدی برایشان است، بدون این که زحمت رفتن به شهر را بر خود هموار کنند و…
جای خالی تورهای گردشگری در مازندران
تورهای گردشگری روستایی در مازندران، همانند تورهای بخش های دیگر حوزه گردشگری، حلقه ای مفقوده و تبلیغ، بازاریابی و اطلاع رسانی از داشته های فرهنگی، هنری، تاریخی و آیینی ما، گویی فراموش شده است.
هر قسمت از مازندران؛ از شرق تا غرب، روستاهای کم نظیر و زیبایی پراکنده اند که «گرسماسر» در رامسر، «دو هزار» در تنکابن، «کندلوس» در کجور، «لاجیم» در سوادکوه و «اسک» در آمل، از نمونه های آن است.
گرسماسری ها با آن لهجه نزدیک به گیلانی شان که شهر رامسر زیر پای روستایشان است در جوار «بقعه امام زاده رستم سر» و «مسجد آبجی» و «قلعه گر زمان سر» که روزگاری ساکنین آن به تمامی دشت های اطراف تا سواحل دریا تسلط داشتند، با آب معدنی سرد «چشمه امیرخانی»، «چشمه های رادکنار»، «رستم سر»، «پولاد چشمه»، «بهار پیچ» و تفرجگاه زیبای «لپاسر» و جنگل های اصیل هیرکانی با گونه های شاه بلوط، شمشاد، ملج، اقاقیا و راش، با جاده هایی که به خاطر عبور از مناطق جنگلی؛ زیباست و روستاییان در آبادی دو هزار که حالا به دلیل ایجاد اقامتگاه های خصوصی و عمومی، تلفیقی از زندگانی سنتی و مدرن را به رخ می کشد و مثل گذشته ها کاملاً بکر نیست (اگرچه هنوز آثاری از زندگی انسان ها در گذشته های دور نیز در آن جا و آبادی های اطراف به جا مانده است) و «قلعه سیالان» و «رودخانه دو هزار»، «پارک جنگلی چالدره»، «آبشار ماهی اوزن» و… را دربر دارد، می توانند میهمانان را به باغ فندق و گردوی دو هزار ببرند و در چیدن میوه ها، آن ها را نیز شریک کنند و چینش گل گاو زبان که برای جمع آوری آن، مراسم سنتی خاصی نیز رایج است.
پذیرای گردشگران در خانه ی کشاورزان
توسعه گردشگری در مازندران، در گرو تنوع بخشیدن به عرضه ی محصولات گردشگری است. توجه اصولی و جامع به توریسم روستایی – توریسم کشاورزی – در استان که فعالیتهای کشاورزی و تولیدات زارعی و دامی، اصلی ترین حرفه مردان و زنان روستایی است، می تواند کشاورزان را که با محور قرار دادن اقدامات کشاورزی به فعالیت های جنبی مرتبط با توریسم شاغل و ارائه ی خدمات اقامتی، پذیرایی، صنایع دستی و تفریحی به گردشگران را جزیی از اشتغال و درآمد آن ها نماید. در حال حاضر در کشورهای مختلف دنیا، به ویژه اروپا و کشور فرانسه، یکی از الگوهای موفق در زمینه ی عرضه ی امکانات اقامتی، تفریحی، ورزشی، صنایع دستی، فرهنگ پذیری و انتقال فرهنگی، پذیرش گردشگران در مزرعه هایی تحت عنوان مزرعه اقامتی صورت می گیرد و در واقع، طی این فرآیند، پذیرش گردشگران در خانه ی کشاورزان محور قرار داده شده است.
در مازندران همیشه بهار، به منظور توسعه ی توریسم در کنار کشاورزی و دامداری و ایجاد محیطی مساعد برای استراحت، تفریح، ورزش، فرهنگ پذیری و انتقال فرهنگ برای گردشگران در روستاهای دارای جاذبه های بالقوه گردشگری، شکل گیری مزرعه های اقامتی با رعایت ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و نیز توجه به زیر ساخت های توسعه گردشگری پایدار، باید دست به کار شویم، فردا دیر است.
روستاییانی که بوی خوب هیزم می دهند
هنوز روستاییان باصفای مازنی که توی شهر هم بوی خوب هیزم می دهند و عطر خوش روستا، دستان یاری ما را می فشارند به گرمی، بی هیچ چشمداشتی.
برای بردن تورهای گردشگران روستایی- فرهنگی به روستاهای مازندران، راه ها را می توان هموار کرد، دل ها باید گرم باشد و امیدوار.
نوای طالبا و امیری و کتولی مردان وزنان مازنی از روستاهای دور و نزدیک با آن گونه های سرخ کوهستان و آفتاب خورده دشت به گوش می رسد، من که فکر می کنم هنوز هم عروسی ها در روستاهایی که ساکنان قدیمی شان در قید حیاتند مثل گذشته برگزار می شود با حنابندان پر خوانش و داماد حمام و عروس بران و داماد مجمعه…، شما چطور فکر می کنید؟! کاش دوباره کسی ما را به عروسی سنتی مازندرانی در روستا دعوت می کرد.