- 542
- ۱۳۹۵/۱۰/۰۷ - ۰۹:۴۴
محمدرضا وطن دوست، فیلمساز ساروی هم از آن دسته آدم هایی بود که در کنار تعداد دیگری از جوانان فیلمساز مازندرانی در سال ۹۵، در کشور خوش درخشید و باعث خوشحالی ما شد. گفتگو با وطن دوست که ۳۸ سال دارد کمی مفصل تر است؛ علاوه بر سوژه فیلم مستند “ننا”، جهان بینی او و نوع نگریستن اش به هستی نیز مورد بحث قرار گرفته است. گپ و گفت ما با مردی که در رشته های مختلف[…]
محمدرضا وطن دوست، فیلمساز ساروی هم از آن دسته آدم هایی بود که در کنار تعداد دیگری از جوانان فیلمساز مازندرانی در سال ۹۵، در کشور خوش درخشید و باعث خوشحالی ما شد. گفتگو با وطن دوست که ۳۸ سال دارد کمی مفصل تر است؛ علاوه بر سوژه فیلم مستند “ننا”، جهان بینی او و نوع نگریستن اش به هستی نیز مورد بحث قرار گرفته است. گپ و گفت ما با مردی که در رشته های مختلف هنری تبحر دارد، بی نهایت مهربان است و فروتنی و بی آلایشی در او ریشه دارد را می خوانید؛
آقای وطن دوست از سالهایی بگویید که کمتر از شما خبر مبسوطی درج شده بود. خاصه بعد از موفقیت فیلم “وقتی لیموها زرد شدند”.
بعد از ساخت فیلم “وقتی لیموها زرد شدند “در سال ٨۶ و دو سال حضور موفق بین المللی، از سال ٨٨ بیشترین وقت بنده برای دو پروژه “ننا” و “قصه دیوار” صرف شده است، در ضمن تدریس در دانشگاه و مراکز صدا و سیماهای کشور، پژوهش و نوشتن کتابی جدید و همینطور آماده سازی دو نمایشگاه عکاسی و چیدمان…
و از مستند تازه “ننا” بگویید که برنده جایزه ویژه جشنواره فیلم حقیقت شد.
پروژه “ننا” که مجموعه گسترده ای از فیلم، ویدئو، عکس، چیدمان و پرفورمنس است از سال ٨٨ شروع شد و بعد از ٩ سال در سال ٩۵ اولین محصول این مجموعه که فیلم مستند تجربی “ننا” بوده در جشنواره سینما حقیقت رونمایی شد، که کاندیدای ۶ رشته( بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری، بهترین صدا، بهترین موسیقی، بهترین فیلم هنر و تجربه) و برنده جایزه ویژه هیات داوران برای بهترین فیلم بلند جشنواره شده است.
” ننا” محصول چند سال زحمت شماست، از حال و هوای این فیلم بگویید. ایده ی ساخت این کار که از یکسو فرم گراست و از سوی دیگر نگاهی به آیین دارد چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟
فیلمبرداری این فیلم ۶ سال طول کشید و مراحل پس تولید آن که شامل تدوین، صداسازی و صداگذاری، موسیقی و اتالوناژ بود به مدت ١۴ ماه به طول انجامید. مدتها بود که قصد انجام پروژه ای در مازندران (شهر ساری) داشتم که به بررسی آیین ها و مراسم هایی پرداختم. در مراحل پژوهش چیزی که بیشترین نمود را داشت این بود که نشان دادن آیین ها و مراسم های آیینی در مازندران به شکل مستند گونه و گزارشی بسیار تکراری به نظر می رسد، به دنبال راهکاری برای جذاب کردن آن بودیم که بهترین راه به نظر تغییر فرم در ساختار بصری و بیانی ایده مدنظر، بسیار مهم به نظر می رسید و از آنجایی که کشاورزی و طبیعت بیشترین کارکرد را در فیلم داشت انعکاس در آب مورد نظر ما قرار گرفت.
چرا اسمش را ” ننا “( مادر) گذاشتید؟
در خلاصه داستان فیلم داریم: “ما در یک رحم بزرگ زندگی می کنیم”. فیلم در مورد طبیعت، محیط زیست، انسان و آیین هایش است، و همه ی فیلم در انعکاس در آب می گذرد، هستی، نقش مادر را بازی می کند و مادر طبیعت، یا مادر هستی مدنظر ما بوده است و از آنجایی که کل فیلم ما در ساری و اطراف آن می گذرد، زیباترین و برازنده ترین نام “ننا” بود که در مازندران به معنای مادر یا مادربزرگ است، ضمن اینکه در پژوهش هایمان، خدای مادری را یافتیم به نام نانای که بسیار برایمان جالب به نظر رسید. از این رو نام مجموعه آثارمان “ننا” گذارده شده است.
آیا به نظر شما انتخاب چنین ساختاری( که فرم ویژه ای دارد) در انتقال مفهوم و معرفی آیین های بومی کارکرد بنیادین و تعیین کننده دارد؟
بله.
چگونه؟
اگر بخواهیم صادق باشیم، در جامعه جهانی امروز با توجه به سطح گسترده و تاثیرگذار فضای مجازی، نشان دادن مراسم ها و آیین ها به خودی خود برای مخاطب جذابیت چندانی ندارد، برای ایجاد رابطه با جوانانی که در طول شبانه روز ویدئوهای بصری و جذابی را در اینستاگرام، فیس بوک، و کانال های مجازی مشاهده می کنند باید اندیشه ای کرد، و راهی نیست جز خلاقیت در ساختار و زبان فیلم. مخاطبی که بیان می کنم صرفا مخاطب بومی نیست بلکه در مورد مخاطب غیر بومی و بین المللی صحبت می کنیم و در این راه گریزی از خلاقیت و نگاهی نو در ساختار و فرم نیست.
به نظر شما انتخاب یک قالب و ساختار فرمال و نو، می تواند در جذب مخاطب جهت توجه به یک اندیشه، آیین و سنت (که امروز کم یا بدون کاربرد است) تاثیر گذار باشد؟
هنرمند فیلمساز با نشان دادن قابلیت ها و ارزش گذاری آیین ها، آداب و رسوم به مدیران و مسئولین یادآوری می کند که نباید از آیینهای کهن و بومی غافل شوند تا با ایجاد تنوع و بروزرسانی این آیین ها از طریق زبان گویای هنر در فرهنگ عمومی مردم تاثیر گذار باشد.
به عنوان یک فیلمساز-پژوهشگر، ما چگونه می توانیم، از آیین های کهن، جهت فعال سازی و تحرک بخشی در جامعه، و ایجاد یک محیط پر نشاط، بهره بگیریم؟
برگزاری این آیینها می تواند باعث انسجام، وحدت، و دوستی مردم یک شهر یا یک منطقه شود جدای از اینکه می تواند کمک به گردشگری استان و شهرمان کند، به عنوان مثال اگر مراسم جشن شالی به صورت خاص، خلاقانه و ساختارمند به شکل جشن ملی و بومی در زمان خاص و مشخص برگزار شود چه بسا حتی گردشگران خارجی بسیاری را به خود جلب کند.
اغلب کارهای شما بیشتر وجوه مستند دارند، چرا به ساخت آثار مستند بیشتر رغبت دارید؟ به نظر شما فیلم مستند، چه امکان و ویژگی های(امتیاز یا محدودیت) بارزی نسبت به فیلم داستانی دارد؟
بله همینطور است، سیاست های کمپانی های بزرگ سینمایی، سرمایه و جذب مخاطب به صورت کلان است، و برای این منظور دست به هر کاری می زند که در بسیاری مواقع برای هنرمند خلاق و مستقل جذاب به نظر نمی رسد مانند سوق دادن سینما به سمت فیلم های عامه پسند. با توجه به تجربه ای که در ساخت فیلم سینمایی داشتم برای بنده سینمای مستند، سینمای شریف ترو صادق تری به نظر رسید، و کشف و شهود در سینمای مستند برایم لذت بخش تر است. هم سینمای مستقل تری است و می توان به دغدغه های پژوهشی، فرهنگی و زیبایی شناسانه خود پرداخت، هم فشار کمتری از لحاظ سیاست های نمایش و فروش فیلم بر فیلمساز است. از آنجایی که نگاه هنری بنده هر روز مستقل تر و تجربی تر می شود، عرصه سینمای مستند و بخصوص سینمای تجربی برایم جذاب تر و دلنشین تر است. هر چند با توجه به تجربه ای که داشتم گذشتن از جذابیت های سینمای داستانی نیز ساده نیست.
به عنوان یک فیلمساز(که با هنرهای دیگر مثل نمایش، عکاسی و .. آشنایی دارید) سینما و فیلم چه ویژگی برجسته ای در بیان یک مضمون برای مخاطب دارد که از این گذار می توان در فرهنگسازی یا انتقال یک مفهوم یا یک احساس(شادی، عشق، ایثار و …) به مخاطب، از آن بهره گرفت؟
تفاوت بارز سینما با دیگر هنرها در گستردگی مخاطب جهانی و تاثیرگذاری ذهنی آن است که از تمامی هنرهای دیگر استفاده می برد. هنرهای دیگر سطح مخاطب بسیار کمتری را در بر می گیرند، البته باید گفت در این میان هنرمندان خاصی هستند که با زبان عکس، نقاشی، چیدمان و همینطور هنرهای اجرائی تاثیر بسزایی در جهان انسانی و هنر دارند افرادی همچون ماریانا آبرامویچ در هنر پرفورمنس یا آی وی وی در هنر اینستالیشن و…
“ننا” ترکیبی است از عکاسی و نقاشی و موسیقی و سینما و فاقد هر گونه دیالوگ، نریشن و زیرنویس. چطور به این ترکیب رسیدید؟
علاقه ی عجیبی از کودکی به هنرهای تجسمی و نمایشی داشتم، از ٩ سالگی بازی در نمایش را در جشنواره دانش آموزی آغاز کردم و با حضور در ١٠ نمایش بعنوان بازیگر، کارگردان و طراح صحنه و لباس، ١٢ جایزه کسب کردم. همین طور در سال چهارم دبستان جایزه بهترین نقاشی را در بین دانش آموزان ابتدائی دریاف کردم یا قبل از حضور در دانشگاه، جایزه بهترین طراحی پوستر و بروشور در جشنواره استانی تئاتر فجر را کسب کردم و بعد از آن طراحی پوستر چند فیلم سینمایی همچون “خانه ای کنار إبرها” که سال گذشته منتخب بهترین پوستر جشنواره دفاع مقدس شد. همینطور طراحی پوستر جشنواره بین المللی فیلم رشد را بر عهده داشتم. عکاسی را از اوایل دانشگاه در سال ٧٩ و به شکل حرفه ای آغاز کردم و در همان سال در جشنواره عکاسی شمال کشور جایزه ای را کسب کردم و در چند نمایشگاه دانشجویی حضور داشتم. همه ی این تجربه ها در طول مسیر آموزش و یادگیری و تجربه های فیلمسازی در “ننا” به تکامل رسید و متبلور شد، در ننا بود که دوباره به اصل خودم که ارتباطی بین این هنرها بود برگشتم. هنرهای جدید مانند ویدئو آرت، هنرچیدمان و هنر پرفورمنس را در اختیار گرفتم تا مجموعه ای جذاب و دلنشین خلق شود. دوست داشتم “ننا” همچون موسیقی بدون گفتن سخنی بر ذهن و روح مخاطب تاثیر گذارد و بر جانش بنشیند که امیدوارم چنین بوده باشد.
“ننا” به نوعی، تولد تا مرگ و دوباره زندگی را روایت می کند؟ از رنج های آدمی و چگونه بودن بگویید که احتمالا ذهن شما را درگیر کرده بود.
بله، همینطور است، از زمانی که انسان خلق شد، زندگی بسیار آرامی در دل طبیعت داشت که بیشترین اش شامل دامداری و کشاورزی در دل طبیعت بود و در طول زمان کم کم تیرهای غول پیکر برق، ماشین ها و سازه های سنگین را می بینیم که به سمت انسان هجوم می آورد و…
نگاه دوار و سلسه مندی از مراحل زیست آدمی را که از تولد تا ازدواج و پیری است نمایان کردیم و در این بین مفاهیمی چون گناه، حسرت، عشق، و امید را می توان یافت. چهار فصل طبیعت از بهار، تابستان، پاییز و زمستان را و همینطور مراحل کاشت، داشت، برداشت شالی و مراسم های آیینی که شامل مراسم باران خواهی، آفتاب خواهی، جشن شالی است را و همینطور چهار فصل زندگی انسان از کودکی، جوانی، میانسالی و پیری، از درد و رنج بشر، رنج بودن، رنج تنهایی، رنح عشق، رنج گناه و رنج رفتن و…
و این فیلم درباره «هویت» است و اینکه از کجا آمده ام؟ به راستی از نظر شما از کجا آمده ایم؟ در جنگ سنت و مدرنیته کدام پیروز خواهند شد؟
وقتی رجوع می کنم به ذهنم می بینم که این فیلم خیلی برخاسته از فلسفه و ادبیاتی است که در زمان دانشجویی مطالعه کرده ام. در واقع از حقیقت و جهانی می آید که در فلسفه و ادبیات کلاسیک و عرفانی ما صحبت می شود و از سویی دیگر، فیلم نظر به تمثیل غارگونه گی جهان از منظر افلاطون در کتاب «جمهور» دارد. جایی که افلاطون را در سنین جوانی می خواندم که صحبت از سایه هایی می کند و این که آدمی شاید سایه ای از جهان دیگر باشد. از آن زمان این موضوع در من شکل گرفت و از آن جا بود که در ذهنم درگیر این نگاه شدم که ما در کجا زندگی می کنیم و آیا در جهانی مجازی سِیر می کنیم؟! جهانی که در «ننا» ساختم می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد که یکی می تواند این باشد که اصلا آیا این جهانی که من نشان می دهم جهانی حقیقی است؟ و یا این که سایه ای از حقیقت است؟
ما دردوره ای زندگی می کنیم که خیلی مسائل از زندگی مانند فطرت، آسایش، دوستی و صلح از بین رفته است. حتی در فیلم می بینیم که در دوره تکنولوژیک صداها اغراق آمیزتر شده و حرکت ها تند و خشن می شود. البته دلم نیامد پایان فیلم با مرگِ آدمی پایان یابد. در واقع فکر کردم با ساخت این فیلم بتوانم به آدم ها برای کسب آرامش یادآوری کنم. این جهانی که من نشان می دهم شاید جهانی باشد که ما در گذشته تجربه کرده و دیگر گم کرده ایم.
در گفتگویی گفته بودید اگر در جهان امروز خلاقیت نداشته باشیم جزیی از جهان نیستیم. و جایگاه فیلمسازان ایرانی در این جهان کجاست؟
هنر ایرانی همیشه جزئی از این جهان بوده است، در تمامی هنرها حضور قوی داشته ایم اما امروزه حضور در این جهان کمی پیچیده تر شده است، خلاقیت تحت تاثیر سیاست و اتفاقات معاصر همچون معضل محیط زیستی، جنگ و مهاجرت قرار گرفته است.
فیلم “ننا” در ادامه به کدام جشنواره ها خواهد رفت؟
فیلم “ننا” هم به جشنواره های جهانی ارسال می شود هم در مجموعه چیدمان و پرفورمنس نمایش داده خواهد شد.
چه پیش بینی درباره فیلم دارید؟ ممکن است موفقیت های “وقتی لیموها زرد شدند” تکرار شود؟
بستگی دارد تا موفقیت را چه بدانیم، هر انسانی رسالتی دارد، و هنرمند نیز بیشتر، رسالتی نیست غیر از آگاهی و اشتراک آن با دیگران. فیلم “ننا” با زبانی بصری و نگاهی شاعرانه به مفهوم عمیق هستی شناسی می پردازد و از این رو به لحاظ معنا می تواند همراه با کشف بسیار دلنشینی برای مخاطبِ مشتاق باشد.
آقای وطن دوست، به عنوان یکی از مخاطبین فیلم های شما، انتظار ساخت فیلم داستانی هم از شما داشتم. ذهن تان درگیر قصه ای نشده که بخواهید آن را بسازید؟
ممنونم از توجه تان، در حال نوشتن فیلمنامه ای جدید هستم که اگر عمری باقی باشد سال آینده به آن جان خواهم بخشید.
شما جزو آن دسته افرادی هستید که با جایزه تان به نوعی امسال ما را خوشحال کردید. نظرتان درباره مقوله ی خوشحالی در جامعه چیست؟ برای شاد بودن و عبور از غم ها و بحران ها چه پیشنهادی دارید؟
انسان با رنجی عمیق و غریب زاده شده است، و این رنج ریشه در جایی دارد که چشم گوش این جهانی ما شناختی از آن ندارد، به احتمال قوی ناشئ از تجربه ای ناشناخته است، و این رنج ناشی از زخم عمیقی است که با خود به همراه داریم و در طول زندگی در تلاشیم تا مرهمی برایش پیدا کنیم. عشق، محبت، صلح و دوستی جوهر این مرهم است که کمی این درد را التیام می بخشد، و شادی و آرامش در جهان حکمفرما می شود، حضرت عشق قدرت لایزالی دارد، آن را برای همه آرزومندم.
چرا این سالهای فیلم های ایرانی اینقدر تلخ هستند؟ آیا چون جامعه ای تلخ و عبوس داریم می بایست فیلم ها هم چنین باشند؟ کارکرد فیلم ها را در تداوم ناشادی چگونه ارزیابی می کنید؟
هر کس که زیبایی را درک کند، دچار رنج تنهایی می شود، هنرمند زیبایی را درک می کند اما به شکل عینی در جهان ملموس آن را نمی یابد، بنابراین هنرمند دردمند می شود و رنج می کشد، و این درد و رنج را با دیگران به اشتراک می گذارد تا از رنجش عظیم خود بکاهد، هنرمند پیامبر زمانه خویش است و باید رسالت خویش را به بهترین صورت ممکن به سرانجام برساند او جدای از جامعه خویش نیست.
ممکن است روزی را شاهد باشیم که چیزی از شالیزارها و باغ های شمال باقی نمانده باشد؟
انسان، طبیعت خود را نابود می کند و در کهکشان به دنبال جایی برای زندگی می شود، آیا این خود رنج بزرگی نیست، انسان کنجکاو، درگیر بازی خطرناکی با محیط زیست و هستی خویش است.
ممکن است فیلمی بسازید که به چهره گردشگری و تفریحی مازندران بپردازد؟
هر چیزی، در هر زمانی ممکن است.
نوروز شما را یاد چه خاطره ای، چه چیزی می اندازد؟چه چیزهایی در این آیین هنوز زنده و ماندنی تر از سایر بخش هاست؟
نوروز مرا به کودکی می برد، به خانه باغ، حیاط، باغچه، گل، درخت، خانواده، پدر، مادر و…
مانده ترین بخش نوروز که همچنان زنده است، دیدار است، دیدار…، دیدار خانواده و دوستان به همراه آیین هایی که در طول زمان شکل عوض کرده اند چهارشنبه سوری، هفت سین و… آرزو می کنم دیدار آینده مان با فکر و اندیشه ای نو باشد نه فقط با لباسی نو…
اگر بنا باشد تصویری از مازندران انتخاب کنید آن تصویر کدام است؟
اگر فیلم سینمایی” وقتی لیموها زرد شدند” و “ننا” را مشاهده کنید، پاسخ خود را خواهید یافت.
زهرا اسلامی