- 870
- ۱۳۹۸/۰۴/۱۰ - ۰۴:۴۱
کوله بارت را بردار،تا کی می خواهی زل بزنی به دیوارهای تنهایی اتاقت؟بلندشو،مگرتیک تاک ساعت عمررا نمی شنوی؟تاکی می خواهی بنشینی و تماشاگرگذرعمر دراین کنج عزلت باشی؟ برخیز!،کوله بارت را بردار و راهی جاده شو و لذت ببراز این ناشناخته ها…از این طبیعت بکرخداوندی.
ارمون آنلاین: کوله بارت را بردار،تا کی می خواهی زل بزنی به دیوارهای تنهایی اتاقت؟بلندشو،مگرتیک تاک ساعت عمررا نمی شنوی؟تاکی می خواهی بنشینی و تماشاگرگذرعمر دراین کنج عزلت باشی؟ برخیز!،کوله بارت را بردار و راهی جاده شو و لذت ببراز این ناشناخته ها…از این طبیعت بکرخداوندی.
سفرگنجینه ای ازناشناخته هاست.گام هایت که جاده را لمس می کند دیگرتو می مانی و خدا،تو می مانی و یک دنیا زیبایی وشگفتی… سفر بسان جریان آبی سیال است. آب اگر بماند به گندابی بدل می شود،ماندن انسان نیز او را به مردابی و مرداری تبدیل خواهد کرد. هیچ چیز نمی تواند سدی برای کشف کائنات در من شود.آمده ام تا بروم…تا ببینم…بروم راهی را که نیاکانم قرن ها پیش بر آن گام نهاده بودند و ببینم میراثی را که برایم به ماترک گذاشته اند.
در من شوق ماندنی نیست… ماندن در فضایی کدر از سیاهی دود و دم عصر تکنولوژی، نمی گذارم عصر ماشین ها، دلم را، روحم را، جان اهورای ام را با خود به گورستان ماشین ها ببرد و از من آدم آهنی بسازد که شوق زیستن و زایش را از یاد برده …، می خواهم پروانه وار پیله های چسبیده به خود را رها کنم …، بیا به جستجوی زندگی، به کائنات سری بزنیم…، بیا به ماورای تاریخ به آن سوی قرن ها سرک بکشیم.سفرمان را از سوادکوه،ازشهر جنگل و کوه های بلند،ازشهرطبیعت بکرشروع می کنیم.مقصد روستایی است به نام لاجیم!
ازشهرزیرآب آغاز می کنیم.پس ازطی۳۰کیلومتری ازشهرزیرآب،به گردنه مرتفعی می رسیم ازاین جا به بعد ارتفاعات جنگلی جای خود را به بوته ها و چمنزارهای زیبا می دهد.چندکیلومتری که درامتداد این چمنزارها به جلوبرویم به یک منطقه وسیع و گسترده، بدون پوشش بوته ای،مانند شبه جزیره ای که از سه طرف به پرتگاه های عمیق مشرف است، می رسیم.
درحاشیه پرتگاه ردپایی ازخندق هایی با دیوارهایی بزرگ به چشم می خورد که بی شک در گذشته قلعه ای وسیع و با ارزش بوده که برج مشهورلاجیم را درمیان آن بنا کرده بودند.
ستیغ آفتاب بربنای مخروطی شکل،عظمت این برج را دوچندان کرده است.بنای آجری،آنچنان قرص ومحکم پا درره خاک دارد نه آنچنان که گویی سالیان است که ازعمرخشت خشت آن می گذرد. گنبدی مخروطی شکل که ازداخل به حالت مدورتغییرشکل یافته. ورودی اش درسمت شرق است و پایه های آن به وسیله یک ردیف طاق نمای زیبا تزئین شده که هنرایرانیان را پس ازسال ها نمایان می سازد. هنری که سال ها با باد و باران دست و پنجه نرم کرد تا بماند،تا پا برجا بماند! تا بگوید چرخ دنده های عصرجدید چه پاسخی دارد دربرابردستان ماهر یک استادکارایرانی که با ذوق وهنرخود اثری برجای می گذارد که پس ازقرن ها انسان هنوزدرشگفت می ماند و انگشت به دهاننظاره می کند.
درکمربند زیرگنبد،دوکتیبه به خط کوفی وپهلوی برروی هم قرارگرفته،این دوکتیبه به شکل زیبایی با آجرهایی تراش خورده درزمینه ای ازگچ سفید نصب شده اند.روستاییان به این برج امامزاده عبدالله می گویند اما گویا این مقبرۀاسپهبد”شهریارباوندی” است.برروی کتیبه باخط کوفی نام کیا اسماعیل ابوالفارس شهریار ابن عباس به چشم می خورد، حال مشخص نیست این ابوالفارس چه کسی است ومیان بزرگان باوندی دارای چه مقامی بوده که نامش برسرکتیبه این برج حک شده است؟رازآلودگی این برج ازپس قرن ها،بیشترتو را به خود جذب می کند،هرچه بیشترنگاهت درجستجوی بنا می چرخد بیشتر تب و تاب ازتو می برد و به ماندن و کشف کردن ترغیب می کند اما دیگر وقت رفتن است.
منزلگاه دوم
غار اسپهبد خورشید
در ارتفاعات کوه البرز و تنگه تلاقی رود”دوآب”به فاصله ۱.۵کیلومتر از جاده سوادکوه-تهران برسینه خطیرکوه طاقی ازغار اسپهبد خورشید دیده می شود.غاری که بسان نگین انگشتری در دل کوه می درخشد و خاطره سال های دور را در دل مردم این بوم کهن زنده می کند.محلی ها می گویند این غار افسانه ای از پایگاه های استراتژیک ومراکز دفاعی اسپهبدان مازندران در زمان های دوربوده،و در صدراسلام نیزهمزمان با شورش مردم طبرستان و قیام “وندادهرمز”پناهگاه او شده است.
نگاهت را که به غارمی اندازی قدم هایت بی اختیار تو را به درون غارهل می دهد و درعجب میمانی از این همه استقامت، از این همه هوش و معماری که چگونه بشر قرن ها پیش بدون هیچ ماشین مکانیزه ای توانسته چنین ماهرانه بردل کوه دژی برپا سازد که پس ازقرن ها نیزهنوزمانده تا یادبودی باشدازهوش و استعداد ایرانی! نگاهم درون غارمی چرخد، چشمانم بازمی ماند و حیرت زده!
درون غار به شکل تالار ودایره ای شکل است، درازای آن حدود ۲۰ متر،عرض آن به عبارتی ۱۴ و ارتفاع آن حدودا ۱۵ متری می رسد.طاق این غار با ۸۰ متر پهنا و ۸۰ متربلندی جز طاق های مهم دنیا به شمار می آید. در داخل طاق نماهای غار،قلعه،برج،آتشکده،آب انبار،حمام وتنور وجود دارد که با سبکی بسیار زیبا با سنگ و ساروج ساخته شده است.
با چشمانی بازنگاهم از این سو به آن سوی غارمی چرخد و حیران می مانم، اما در ذهنم هیاهویی بپاست! می خواستم بدانم چراغار را اسپهبد خورشید نام نهاده اند؟ شایدحکایتی دارد این غار با نام اسپهبدخورشید…
دست به دامان راهنمای غارمی شوم، می گوید اسپهبد خورشید یکی ازسرداران طبرستان بود که زمان حمله عرب ها،زن وفرزندان خود را در این غارمی گذارد وخود راهی جنگ می شود اما عرب ها این دژ را محاصره می کنند و چون راهی به درون نمی یابند آب ورودی به این غار رامسموم کرده و همه سکنه آن را همراه با همسر و فرزندان اسپهبد خورشید قتل عام و دژ را فتح می کنند. پس نام این غارحکایتی از خورشید است وغروب عشق او!
یادگاریست از پس قرن ها تا جاودانه بماند و برتارک این بر و بوم بدرخشد.این غاردردوره اسلامی بنام”عایشه کریکل دژ”نام گرفت،راهنما درمورد وجه تسمیه آن می گوید:«زنی به نام عایشه دراین دژمتحصن بوده وجمعی ازدزدان و راهزنان را به دورخود جمع کرده و به غارت گری می پرداخت؛ به همین دلیل به چنین نامی مشهورشده است اما در زبان مردمان بومی سوادکوه این غار به “لاپ کمر”معروفتراست،لاپ به معنی بریدگیست و چون در دل کوه طاق غار به صورت شکاف و بریدگی است، این نام را بر آن نهاده اند.
به بیرون غارکه می آیی منظره آن تو را مدهوش می کند، تمرکزاین غار برای دیده بانی بسیارزیاد است و در ورودی جاده، برج دیده بانی نسبتا بزرگ با پنج اتاق و یک اتاقک در زیرآن پنج اتاق دیده می شود.افسوس که این برج دیده بانی کاملا روبه نابودی است.
منزلگاه سوم
دریاچه شورمست،نگین فیروزه ای سوادکوه
دریاچه شورمست در پنج کیلومتری جاده فیروزکوه و قسمت جنوب غربی شهر پل سفید سوادکوه قرار دارد.این است عروس دیدنی و خاتم فیروزه ای سوادکوه! این دریاچه در ارتفاعات بیشه ای دامنه های البرز مرکزی قرار گرفته است.دریاچه ای طبیعی به عمق پنج متر و وسعت یک هکتار که دارای آبی شیرین است.اینجا یکی از زیباترین اماکن طبیعی شهرستان سوادکو است. اطراف دریاچه جنگلیست که از درختان کهنسال و بلند قامت توسکا پوشیده شده است. انعکاس کوه های پوشیده از درخت در چشمان زلال این عروس زیبا، شاهکار چشم نوازی را خلق کرده است.
دور تا دور دریاچه نیز راه خاکی ماشین رو برای علاقه مندان و مسافران تعبیه شده است که در بعضی از قسمت های آن امکان پارک وسیله نقلیه نیز وجود دارد.در اطراف دریاچه نیز امکاناتی از قبیل آب آشامیدنی،سرویس بهداشتی،سفره خانه،آلاچیق های کرایه ای برای مسافران در نظرگرفته شده است.
شنا در این دریاچه ممنوع است،اما کسانی که دستی بر آتش ماهیگیری دارند می توانند تبحر خود را در این مکان بیازمایند.هر چقدر وصف زیبایی های این عروس آرام،این نگین فیروزه ای سوادکوه را بگویی،تا خود نیایی و چشمانت محسور این طبیعت بکر نشود نمی دانی چه زمانی را برای دیدن این قطعه از خاک وطنت از دست داده ای.
منزلگاه چهارم
کنگلو قلعه، دور افتاده در ماورای تاریخ
مانند عقابی بر فراز کوه های بلند پر و بال خود را گشوده است وخیره به من می نگرد. قلعه ایست ساخته شده ازسنگ و ساروج، دارای باروهایی بلند که “ارگ قلعه” مانند برجی مدور در میان آن قرار دارد.اینجا ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی “دوآب” شهر پل سفید و بخشراستوپی سوادکوه است. اینجا یکی از دور افتاده ترین و آبادترین قلعه های سوداکوه است.اینجا قلعه کنگلواست!
باروهای بلند آن بسان بال های عقابی با صلابت بر فرازصخره طبیعی کله قندی گسترده شده که در دو سوی شمالی به جنوبی امتداد یافته است و دو برج توپر برای پایداری و استواری آن به شکل قرینه ساخته شده اند.طول بارو درجهت شمالی و جنوبی هم اندازه و ۸۰/۱۸ متراست و ارتفاع برج ها هرکدام به حدود ۷متر می رسد. فضای داخلی قلعه با توجه به بقایای آن به نظر دوطبقه می آید که قسمت عمده آن از بین رفته و در حال ویرانیست.
برج مرکزی یا “ارگ قلعه” نیز در داخل به چند اتاق تقسیم شده و دارای دو طاق بلند هلالی است.عمده مصالح استفاده شده در بنا سنگ لاشه است و ملات آهک وسنگ ریزه…، این قلعه به هنگام حملات و یورش ناگهانی دشمنان دارای کاربردی سپر مانند بوده و در طراحی آن جنبه تدافعی در اولویت قرار دارد. این دژ احتمالا متعلق به پیش از اسلام و اواخر دوره ساسانی است و نشانه هایی مانند اشیایی با علائم میترائیسم در آن کشف شده است که حکایت از آن دارد که این مکان نیایشگاه مهر یا میترا بوده است.
منزلگاه پنجم
جوارم، زمرد زیبای سوادکوه
پارکی طبیعی از جنگل های بکر و درختان تنومند و سر به فلک ساییده ممرز،راش، انجیلی و افرا… که زیبایی محسور کننده ای را در این مکان خلق کرده است.اینجا ۶ کیلومتری شمال تا شمال غربی زیرآب،۱۱ کیلومتری جنوب شهر شیرگاه و در ضلع شرقی جاده فیروزکوه است.پارک وسیعی که به نام روستای نزدیک آن “جوارم” نام گرفته است. پارکی بدیع با مساحتی بالغ بر ۳۶۵ هکتار که بهشتی کوچک اما وسیع را در خود جای داده است.
اینجا که می آیی حس می کنی همه چیز به تسبیح خداوند زبان گشاده است. پوشش زیبای جنگلی و سبزمخملگونه جوارم این منطقه را به یکی از قطب های گردشگری سوادکوه بدل کرده است.
جوارم تابلویی بی نظیر از نقش و رنگ است. اما این محیط زیبا از تغییرات انسانی نیز بی نصیب نمانده است. با مرکب آهنین که بخواهی وارد این تابلوی زیبا شوی باید ورودی بپردازی که نرخ آن مانند همه چیز این دنیا دستخوش تورم شده است اما بازهم می ارزد که تو آرامش از دست رفته ات را در این مکان بازیابی.این پارک جنگلی دارای سفره خانه های سنتی،سرویس های بهداشتی،آلاچیق و سکوهای اسکان، محوطه بازی کودکان، باربیکیو، نماز خانه و فروشگاه است. همچنین می توانی با کوله باری از سادگی شب را دراینجا بیتوته کنی و ستارگان آسمانش را به نظاره بنشینی. البته راهنما می گوید اینجا قلمرو حیوانات وحشی چونگراز،خرس، جوجه تیغی،شغال و…، نیز است. باید جانب احتیاط را نگه داشت اما هرچه حساب می کنی تمام این خطرات به دیدن و ماندن در اینجا می ارزد و بیشتر ترغیب ماندن می شوی.سه ایستگاه توقف،که در سر راه تو وجود دارد تمام امکانات را برای تو مهیا می کند تا ذره ای کوچک از بهشت را در اینجا تجربه کنی.
نه تنها درختان تنومند و ستبر با آن برگهای مخملینشان، بلکه صدای گوش نواز پرندگان جوارم لذت زیستن را به تو باز می گرداند.اینجا زندگی و زیبایی با هم جریان دارد و تو در مسیر زیبایی که قرار بگیری چنان در آن ممزوج می شوی که دیگر تمام دنیا برایت زیبا خواهد شد.
منزلگاه ششم
دراسله، عروس آبشارهای سوادکوه
این آبشار نام خود را از روستای همجوار یعنی روستای دراسله گرفته است.دیگر به نزدیکی های این روستای زیبا رسیده ایم. روستایی که قدمتش به زمان های دور باز می گردد. سرزمینی که نام اصلی آن درسرا(یعنی سرزمین گرانبها) بوده و به مرور زمان به دراسله تغییر نام داده است.این روستای خارق العاده از یک سمت به دشت های مازندران و از سوی دیگر به فیروزکوه و از جهتی دیگر به کوه های شفلین و سوات به چرات متصل است.
اما مقصد ما جایی دیگر است. باید از این منطقه ییلاقی و خوش آب و هوا بگذریم تا به عروس آبشارهای این دیار بپیوندیم.اینجا ۴۰ کیلومتری جنوب غربی زیرآب، نقطه ای در دهستان ولوپی و ۲ کیلومتری روستای دراسله است. صدای آب را از دور می شنوی و قدم هایت برای دیدن این شاهکار خلقت تندتر می شود.قلبت در حیرت دیدن چنان آبشار بی بدیل لحظه ای از حرکت باز می ماند. آبشاری مملو از آب سرد و گوارا!قطرات آب که دل کوه را می شکافند و به پایین فرو می ریزند مانند مروارید زیر نور خورشید می درخشند و تو را بیشتر مست و واله می کنند.به دلیل وجود این آبشار هوای این نقطه بسیار مطبوع و دلپذیر است. اینجا تنها یک آبشار نیست،در طول مسیر به دلیل شیب تند زمین آب دل زمین را شکافته و آبشارهای بزرگ و کوچک فروانی را به وجود آورده است.
براستی اینجا عروس آبشارهای سوادکوه است. سبزی گیاهان در پیوند با سپیدی و بی آلایشی آب جاری از دل زمین، صحنه های زیبایی را خلق می کند که تا خود نبینی هرگز نمی توانی تداعی گر این صحنه ها باشی.قدری تامل در اینجا نیاز روح نا آرام هر انسانیست تا لالایی آب، آرامش از دست رفته اش را به او بازگرداند.
منزلگاه هفتم
آلاشت، شهری گمشده در ابرها
تا به حال برایت اتفاق افتاده درمه پروازکنی؟ تا ابرها اوج بگیری و خود را بی وزن وسبک بیابی؟ جاده کوهستانی با پیچ وخم زیاد وگم شده درمه! چه رمزآمیزوزیباست! رقص مه درمیان درختان سربه فلک ساییده درپیچ وتاب جاده التهاب وشگفتی ات را بیشتر می کند… وهزار بارزبان به حمد خدایت می گشایی که چه زیبا آفرید بهشتی را اینچنین درمیان مه! طبیعتی مرموزاما فریبا!
از پیچ وتاب جاده که می گذری وارد آلاشت یکی ازشهرهای شهرستان سوادکوه می شوی.راهنما می گوید:«واژه آلاشت درزبان محلی به معنی آشیانه عقاب است ودلیل گذاردن این نام برشهر، احتمالا وجودعقاب های فراوان درکوه های بلند منطقه بوده است.»
با ورود به شهربا یک دو راهی مواجه می شویم که یکی ازاین راه ها به امام زاده حسن یا به قول محلی ها “سرکوه” می رود و راه دیگربه داخل شهر و روستاهای سواد رودبار،هلی چال،چرات و…
به پیشنهاد راهنما به داخل شهرمی رویم. طبیعتش روح آشفته ات را آرام می کند وهر گام که برمی داری و با هرنوازش نسیم بر گونه هایت، شوق زیستن در توبیشترمی شود.اغلب کوچه های شهر، سنگ فرش شده است، ابتدای شهر محله ای وجود دارد که بومیان به آن “کاربار” می گویند، در این محله تاسیسات مهمی چون پمپ بنزین، هواشناسی، هتل، رصدخانه وجود دارد. رصدخانه با آن شکل جذابش ازمکان های دیدنی شهر است که در بخش مرتفعی و در قسمت شرقی شهراحداث شده است.
درون آن پراست از تصاویر نجومی که تو را به کهکشان ها می برد وشوق دیدن آسمان شب های پرستاره با تلسکوپ های قوی ستاره شناسی، تو را وا می دارد که شب را دراینجا اتراق کنی.
اما وقت تنگ است! به سمت شهر روانه می شویم،کوچه پس کوچه های شهربسیار باریک است، آنچنان که فقط ۲ نفر می توانند از کنارهم عبورکنند اما باصفا و دیدنی می نماید این کوچه های آشتی کنان شهرآلاشت!چشمهایت که نظری به دورواطراف می اندازد می بینی معماری خانه هاعموما خشتی است وسقف ها تخته پوشند.بلدراه ما را به سمت موزه مردم شناسی هدایت می کند، خانه ای بزرگ و دوطبقه و زیبا که از چوب بنا شده وکنده کاری های زیبایی در آن به چشم می خورد، اشیایی که در این موزه وجود دارد ازقدمتی چندین ساله برخوردار است وهرکدام به وسعت تاریخ حکایت ها دردل دارد.
منزلگاه هشتم
پاشاکلا، سرزمین جنگل و رود
پاشاکلا روستایی در دل سوادکوه است، روستایی زمردین با پوشش سبز و چشمههایی روان و سیال که آبی خنک در عمق جان آن در حرکت است.بعد از جاده فیروزکوه و پشت سرگذاشتن پل سفید و آلاشت، اگر مسیرمان را به سمت دهستان کسلیان کج کنیم بعد از طی۱۲-۱۳کیلومتر از شهر زیرآب قطعهای بهشت برین پیش روی چشمانمان هویدا میشود.روستای پاشاکلا از زیباترین و باصفاترین نقطه سوادکوه است که خلق و خوی مردمانش نیز بیتاثیر بر زیبایی آن نبوده است.اینجا مردمانش با دسترنج خویش به رنج برنج میکارند و از راه کشاورزی و دامداری روزی حلال بر سرسفرههاشان میبرند.
جنگلهای پاشاکلا با صدای همهمه پرندگان در میان آن و صدای پرطمطراق جویباران روان ترانه ماندن و زیستن را برای انسانهای ساکن این روستا تداعی میکند.روستایی بینظیر از نقاش بیبدیل روزگار با حدود ۵۰ خانوار ساکن در دل این نقطه از خاککه یکرنگ و صمیمی در کنار هم زندگی را به تجربه نشستهاند و روزگار خویش را با دست رنج حلال و خلقی بسان طبیعت آنجا زیبا و مهربان میگذارنند.جادههایش بسان در ورودی بهشت می ماند و نگاهت را حیران در پی انتهای جاده میدواند.میوههای جنگلی این منطقه طعمی بینظیر دارد، زالزالک تلکا، آلوچه، تمشک و توت فرنگی ره آورد دل سخاوتمند جنگلها این منطقه است.
منزلگاه نهم
حسن بور، قلعه ای ناشناخته در دل جنگلهای اسرار آمیز
امروز حیرت انگیزترین روز سفرمان خواهد بود. می خواهیم به قلعه ای مرموز و ناشناخته در دل جنگل اسرارآمیز سرخکلا سرک بکشیم.با راهنما و مسافران این سفر شگفت انگیز راهی قلعه “حسن بور”می شویم.این قلعه تاریخی و اسرارآمیز در مجاورت روستای سرخکلا،در حاشیه شمالی شهر زیرآب سوادکوه واقع شده است. این دژ در واقع بین روستای بهمنان و سرخکلا قرار گرفته است.به حوالی قلعه می رسیم. شاهکاری که پوشش های گیاهی تمام آن را پوشانده است و فقط بقایای کمی از آن باقیست.
راهنما می گوید:«قدمت این قلعه به دوران ساسانیان میرسد. به بنا که نگاه بیندازی می توانی سن و سالش راشاید۱۵۰۰سالی تخمین بزنی.»
مصالح اصلی این برج رازآلود و ویران شده سنگ و ساروج بوده است.راهنما میگوید::«قطر پایه ها و دیواره های قلعه در نواحی به پنج متر هم می رسد.در محوطه قلعه که چرخ بزنی بقایای سفال های ناودانی شکل را می توانی نظاره کنی.در مرکز ثقل بنا آب انباری بوده است که بنا بر شواهد و قراین دارای سیستم پیشرفته جمع آوری و انتقال آب باران به یک مخزن اصلی بوده که آب را برای طول سال جمع آوری و ذخیره می کرده است.
به ضلع شرقی می رویم، بقایای درب ورودی بنای قلعه دراینجا به چشم می خوردکه تشابه عجیبی با قلعه یونیانیان باستان دارد.در دو طرف قلعه نیز دو برج نگهبانی وجود دارد که هنوز هم قرص محکم ریشه در خاک دارد.این قلعه با دارا بودن اتاق های زیاد زیرزمینی و دالان های متعدد احتمالا سکونتگاه حاکم وخانواده و درباریان بوده است. در فاصله پنجاه متری ضلع شرقی قلعه اسرارآمیز،قلعه ای دیگر اما کوچکتر با ارتفاع کم نسبت به برج اصلی وجود دارد که احتمالا مقر نگهبانان بوده است.
منزلگاه دهم
ورسک، پلی به بلندای تاریخ
برای نسلی که سال های دور را به یاد نمی آورند و اینمیراث گرانبها تنها یادگاران آن گذشتگان دور برای آنها خواهد بود. پل ورسک! پلی که داستان های زیادی را از پس نجواهای مردمان بومی آن دردل نهفته دارد.اینجا بزرگترین پل سراسری شمال به جنوب ایران در درون صخره های خارا قدعلم کرده است. دره ورسک، شهرستان سوادکوه،۸۵کیلومتری جاده قائمشهر و۱۸۰ کیلومتری تهران در محور فیروزکوه. پلی بر بلندا و به بلندای تاریخ که کوه های ستبر عباس آباد را به هم پیوند داده است.راهنما می گوید:«این پل زیبا در سال ۱۳۱۵بازگشایی شده است و در ارتفاع ۱۱۰ متری از ته دره با دهانه ۶۶ متری و با کمترین و ابتدایی ترین وسایل ساخته شده است.به سازه پل که می نگرم تحیر وجودم را فرا می گیرد. پیرمردی که بومی اینجاست و ما را در این سفر همراهی می کند با زبان شیرین مازنی می گوید علت نهادن نام این پل مجاورت این سازه در کنار روستای ورسک است.این پل در ابتدا به پل پیروزی معروف بود و در زمان جنگ جهانی دوم برای ورود متفقین به ایران و برای استفاده از راه آهن ایران ساخته شد.
پل دیدنی ورسک توسط مهندسان آلمانی واتریشی ساخته شده و چه کارگرانی که در پی ساخت آن جان خود را از دست داده اند.فقط سر و پا گوش می شوی و چشم به آن سازه زیبا که در میان کوه های با صلابت و جنگل های زمردین سر به آسمان برداشته می سایی، در برابر بزرگی و اراده آهنین طراح وسازندگان آن سر تعظیم فرود می آوری.اینجا ورسک، پلی جا مانده از دل تاریخ و روستای ورسک موطن زیبایی و افتخار!
چه زیباست رقص قطار در پیچ وتاب جنگل و صخره و پلی که پیوند و نقطه اتصال این دو است.
منزلگاه یازدهم
رخ شطرنجی، جامانده از عهد ساسانی
این برج زیبا درمنطقه سرخ آباد سوادکوه،سربه زیر و با وقار برجان صخره و سنگ آرام گرفته است.سال های سال است که از سنش می گذرد اما همچنان استوار با شکلی زیبا و شکیل اصالت خود را به رخ همگان می کشد.قدمت این بنای تاریخی متعلق به دوره ساسانیان است و نمای آن شبیه مهره رخ در صفحه شطرنج روزگار جلوه گری می کند.
راهنمای مسیر می گوید:«سال ۱۳۳۶ زلزله این مکان را چنان لرزانده که این برج را به نیمه ویرانه ای مبدل کرده است اما دلسوخته ای از خاندان باوند این برج را مورد بازسازی قرار داده است به همین دلیل و برای تمامی کوشش ها و مرارت هایی که پرفسورشروین باوند برای زنده و برپا نگهداشتن این برج انجام داده است، این بنا نزد بومیان به برج باوند مشهور شده است.البته این بنای شگفت به گنبد نیز معروف است.»
اینجا آخرین مقصد ماست در کشاکش رفتن و ماندن. اسیر می شوی کاش می توانستی بیشتر حظ کنی از این طبیعت بکر!
ولی باید رفت…، تو در ماندن می پوسی…
نویسنده: سارا ربیعی