- 857
- ۱۳۹۸/۰۱/۱۰ - ۰۴:۴۷
مشغول کارم بودم که تلفن همراهم زنگ خورد و من بعنوان خبرنگار حوزه گردشگری از طرف میراث فرهنگی و گردشگری استان مازندران به یک تور یکروزه به اقامتگاه بوم گردی در لفور سوادکوه دعوت شدم. برایم جذاب بود. ساعت هفت صبح روز بعد به همراه چند تن از خبرنگاران و روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری راهی اقامتگاه بوم گردی لفور شدیم.
ارمون آنلاین: آرامشی که در این کلبه بوم گری در قلب جنگلهای سوادکوه وجود دارد را در هیچ کجای این شهرهای ماشینی نمی توان یافت.
مشغول کارم بودم که تلفن همراهم زنگ خورد و من بعنوان خبرنگار حوزه گردشگری از طرف میراث فرهنگی و گردشگری استان مازندران به یک تور یکروزه به اقامتگاه بوم گردی در لفور سوادکوه دعوت شدم. برایم جذاب بود. ساعت هفت صبح روز بعد به همراه چند تن از خبرنگاران و روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری راهی اقامتگاه بوم گردی لفور شدیم. پس از عبور از قائمشهر، سوادکوه و شهر شیرگاه که با عبور از خروجی غربی آن پس از پشت سر گذاشتن مسیری پر پیچ و تاب و بکر جنگلی با جاذبههایی که در اوج گرمای تابستان هم شوق زندگی را در تو زنده می کند بعد از سهراه بابل کنار لفور چند کیلومتری که به سمت سد البرز پیش رفتیم، در انتهای روستای شارقلت و سمت راست جاده، چندین روستای زیبا را رد کردیم تا به روستای کالیکلا رسیدیم. از روستای کالیکلا وارد مسیری خاکی و جنگلی شدیم که گویی بهشت در جهنم تابستان برایمان خودنمایی می کرد.
وارد روستای افراسی که شدیم چند کیلومتری پیش رفتیم تا تابلوی اقامتگاه بوم گردی اسپرز رخ نمایی کرد.
اسپرز که به معنی سنگ ریزه های سفید است مکانی زیبا و بکر در قلب جنگل با خانه های چوبی و کاهگلی است که تو را به گذشته های دور می برد. اینجا گویی دوباره جنگل نشینی رونق دارد، گویی صدای هی هی چوپانان و زنگوله های گوسفندان ازپس کوههای اطراف به گوش می رسد. همه مبهوت زیبایی و آرامش اینجا شده اند. وارد محوطه اقامتگاه می شوی، بوی پونه وحشی تو را مست می کند، در کنار کلبه ها درختان سیب و ازگیل و آلوچه قد افراشته اند و اعضای گروه که جذب این همه نعمات شده اند نیامده به سمت درختها و چیدن میوه های جنگلی و لذیذ رفتند.
اینجا زندگی در دل جنگل جریان دارد و بهمن آقایی، مدیر جوان این اقامتگاه در حال آماده سازی چای زغالی برای مهمانان است. جوانی خونگرم و تحصیلکرده که خوب می داند چطور باید از پتانسیلهای محیطش کسب درآمد کند.
آقایی می گوید:«با دستان خالی در حالی که دانشجوی دکترای داروسازی بودم این کار را آغاز کردم. اینجا که در آن اقامت دارید خانه پدری ام بود، از همین جا کارم را شروع کردم.»
تمامی مصالحی را که برای بازسازی اقامتگاهها استفاده شده از مصالح بازیافتی و تخریبی خانه های قدیمی بود. صبحانه در دل خانه های کاهگلی حس دیگری دارد. میزبانان از ما با عسل طبیعی و کره محلی همراه با نان محلی و چای زغالی پذیرایی می کنند. پس از صبحانه همگی به ایوان مشرف به باغ اقامتگاه چوبی رفتیم و حلقه خبری بر گرد بهمن آقایی تشکیل می شود.
مدیر جوان و خوشفکر اسپرز از روزهای سخت می گوید که گذشت اما اکنون ۴۰خانه زیر مجموعه اقامتگاهی اوست و فعالیت اصلی این مجموعه برپایی تورهای یک روزه است.
اوایل دهه ۸۰ با نگاهی به مناطق مختلف گردشگرپذیر مازندران تنی چند از جوانان تحصیلکرده این منطقه از جمله بهمن آقایی دریافتند که دامداری سنتی برای این منطقه آینده شغلی ندارد. با بررسی هایی که توسط این جوانان انجام شد دریافتند دو راه پیش رو دارند یا اینکه زمینها مانند غرب استان فروخته شده و محیط زیست و طبیعت بکر از بین برود؛ یا اینکه شغل دیگری در کنار مشاغل بومی تعریف شود.
با اولویت محیط زیست
وی می گوید:«مدلهای جهانی میگویند اکوتوریسم، بازویی اقتصادی برای جنگلنشینان است. بنابراین تصمیم گرفتیم با هدف توانمندسازی جامعه محلی، استعدادهای اکوتوریسم و تنوع زیستی منطقه را شناسایی کنیم. با تشکیل یک تیم ۱۲ نفره، از سال ۸۴ تا ۸۸ رصد تمام مناطق لفور را انجام دادیم.
مدلهای مختلف جهانی را مطالعه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بخشینگری ادارات در زمینه گردشگری بزرگترین مشکل ما است و ما در حوزه گردشگری هنوز پنجره واحد نداریم.
در نتیجه، فکری به سرمان زد که به جای پیگیری از ادارات مختلف، بیشترین تأثیر را روی مردم بگذاریم تا توانمند شوند، در این صورت است که هم به طبیعت کمک کردهایم هم می توانستیم ایجاد اشتغال کنیم. در همین راستا، گردشگری با محوریت دامدارای و خانههای بومی و همچنین برپایی تورهای یک روزه با حضور لیدرهای بومی با حفظ محیط زیست را جز اولویتهای خود قرار دادیم.
از آن زمان تورگردانی با اولویت حفظ محیط زیست مبنای کار ماست و تورهای بسیاری به این منطقه ورود پیدا می کنند. این تورها که عمدتاً آخر هفتهها از تهران پا به این منطقه می گذارند تا دمی آسایش، آرامش و حال خوش را در این مکان به تجربه بنشینند. در فصلهای مناسب سال، هر ماه تقریباً هشت تور یک روزه توسط این مجموعه بومگردی در طبیعت جنگلی و پای آبشارهای لفور طبیعتگردی میکنند. اگر هم روزهای تعطیل در یک ماه بیشتر باشد، تعداد تورهای یک روزه افزایش مییابد.»
این کارآفرین نمونه با اشاره به اینکه۲۵۰ نفر از اهالی منطقه لفور سوادکوه شمالی به واسطه وجود و فعالیت این بوم گردی ها مشغول به کار شدند، می گوید:«اکثر افراد شاغل در اقامتگاه های بوم گردی اسپرز را تحصیلکرده های دانشگاهی تشکیل داده اند که غالبا خود از ساکنان روستاهای منطقه هستند و قالب راهنمایان محلی با این مجموعه ها همکاری می کنند.»
آقایی می گوید:«آینده اقتصادی لفور وابسته به گردشگری بومی بوده و باید مردم را متقاعد کنیم که به بومگردی کیفیت بیشتری بدهند و جذابیتهای آن را بیشتر کنند. پیش از هر اقدامی توانمندسازی اهالی منطقه مد نظر ماست. باید همه با هم در این فعالیت رشد کنیم.»
اینجا علاوه بر طبیعت بکر و زیبایش، غذاهایش نیز بی نظیر است و بی دلیل نیست که در جشنواره ملی غذا که امسال در استان گلستان برگزارشد غذای این واحد بوگردی رتبه نخست را از آن خود کرده است.
گرماس، غذای جنگل نشینان
گرماس، غذای اصلی جنگل نشینان است و پس از سالیان دراز بهمن آقایی این غذای محلی جنگل نشینان نواحی البرز را به جشنواره غذا برد. آنقدر طعم این غذای ساده اما پرانرژی بر زبان داوران مزه کرده که تندیس خوشمزه ترین غذا را به این طعم جالب اهدا کرند.
آقایی می گوید:«گرماس، غذایی متشکل از برنج، شیر، ماست و کره که همگی محلی و دست ساز مردمان جنگل نشین است. زمانی که چوپانان به کوهها می رفتند جز این مواد چیز دیگری در اختیار نداشتند غذایی خوش طعم و پرانرژی برای خود فراهم می آورند و به حق که این غذا در دل این طبیعت بکر بسیار خوش طعم و خوشمزه است.»
پس از پایان یک گپ و گفت صمیمی با مدیریت این اقامتگاه بوگردی به همراه گروه خبرنگاران کمی جنگل گردی کرده و در گرمای تابستانی از نسیم خنکای جنگلی بهره مند شدیم.
میزبان سفره ای از غذاهای محلی برایمان چید که شاید تا عمرمان قد بدهد طعم این غذاهای محلی از زیر زبانمان بیرون نرود.
غداهایی رنگ به رنگ که همگی از دسترنج مردمان همین منطقه به دست آمده بود و یکی از دیگری خوشمزه تر.
ناهار که تمام شد با تمام علاقه ای که گروه به ماندن داشت بایست این مکان زیبا و پر آرامش را ترک کرده و راهی شهر آهن و دود و سر و صدا می شدیم.
اینجا زندگی در تک تک لحظه ها جریان دارد و باید خود بیایی و آن را درک کنی…
نویسنده: سارا ربیعی