پای تماشای برندگان اسکار

۱۳ فیلم جذاب از کارگردانهای برندۀ اسکار برای ۱۳ روز عید.
ارمون آنلاین: به نظر میرسد که انتخاب یک فیلم از کارگردانهای اسکاری کاری بسیار ساده است؛ فقط کافی است ببینید برای کدام فیلمش اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برده تا خیالتان راحت شود که انتخاب درستی کردهاید. اما باور بفرمایید که قضیه به این سادگیها نیست و چنین گزینشی میتواند باعث از دست رفتن امکان تماشای بسیاری از آثار درجه یک تاریخ سینما شود.
دلیل این موضوع هم بسیار ساده است؛ آکادمی علوم و هنرهای سینمایی یا همان اسکار در بسیاری از مواقع عدالت را رعایت نکرده و اسکار را به خاطر فیلمی به فیلمسازی داده که چندان درخششی با آن اثر نداشته است. این در حالی است که همان کارگردان در گذشته یا بعد از آن مراسم اسکار روزهای درخشانتری را سپری کرده یا بیشتر دیده شده است. فهرست ۱۳ فیلم جذاب کارگردانها برای عید، با این نیت تنظیم شده که هم آثاری این چنین را در برگیرد و هم فیلمهای مفرحی جهت تماشا در ایام نوروز مقابل شما قرار دهد.
برای فهم ادعای بالا فقط کافی است به دستاوردهای دو فیلمساز سرشناس توجه کنید و بدانید که آنها برای فیلمی اسکار گرفتهاند که نه تنها بهترین فیلمشان نیست، بلکه میتواند در سیاههی کارنامهی آنها یکی از ضعیفترینها هم لقب گیرند؛ یکی از این دو فیلمساز مارتین اسکورسیزی بزرگ است که برای «رفتگان» (The Departed) اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برده در حالی که چندتایی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را مانند «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» (Raging Bull) در کارنامه دارد. دیگری کریستوفر نولان است که برای اثر متوسطی چون «اوپنهایمر» (Oppenheimer) اسکار را به خانه برده در حالی که شاهکاری چون «دانکرک» (Dunkirk) را در کارنامه دارد. این چنین است که تماشای یک فیلم از کارگردانهای اسکاری یا همان اثر مطرحتر و جایزهدار دردی دوا نمیکند.
۱۳ فیلم جذاب از کارگردانهای برندهی اسکار برای ۱۳ روز عید
همهی این موارد را هم که کنار بگذاریم باز میبینیم که برخی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما اصلا هیچگاه اسکار کارگردانی دریافت نکردهاند؛ بزرگانی چون آلفرد هیچکاک، ارسن ولز یا هوارد هاکس. پس علاوه بر تماشای یک فیلم از کارگردانهای اسکاری باید سری به فیلمهای مهم دیگر هم زد و فقط اسکار را به عنوان مرجعی برای تماشای فیلمهای خوب در نظر نگرفت. در چنین قابی است که متوجه میشوید بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما، یعنی آثاری چون «همشهری کین» (Citizen Kane) و «سرگیجه» (Vertigo) اسکار نگرفتهاند. پس این ناعدالتی در توزیع جوایز گسترهای غریبتر به خود میگیرد. البته نباید این تصور پیش بیاید که بزرگانی چون جان فورد، ویلیام وایلر، بیلی وایلدر، دیوید لین، فرد زینهمان و دیگرانی که بیش از یک بار اسکار بهترین کارگردانی را دشت کردهاند، شایستهی آن نبودهاند.
اما معیار انتخاب در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری علاوه بر کیفیت هنری اثر، جنبهی سرگرمکنندهی آنها هم بوده است. به همین دلیل هم فیلمی چون «پارک ژوراسیک» در این فهرست وجود دارد که علاوه بر نمایش چیره دستی استیون اسپیلبرگ در فیلمسازی، میتواند اوقات خوشی را برای مخاطب در کنار خانواده رقم بزند. اما ممکن است که شخصی دنبال فیلمی با ریتمی آرامتر بگردد؛ چنین شخصی هم میتواند با گزینهای چون «گاو خشمگین» رو به رو شود. از آن سو تلاش شده که از ژانرهای مختلف، آثار مختلفی در فهرست ۱۳ فیلم کارگردانهای اسکاری قرار گیرد. به همین دلیل هم کمدی اسکروبال درجه یکی چون «چگونه یک میلیون دلار بدزدیم» از ویلیام وایلر با آن کارنامهی دریغآمیز و درخشان انتخاب شده یا فیلم ترسناکی چون «۲۸ روز بعد» هم در فهرست وجود دارد؛ بماند که نمیشد فهرستی برای ایام نوروز تهیه کرد و یادی از سینمای عاشقانه نکرد. یکی دو تا شاهکار این چنینی هم در فهرست وجود دارند.
۱. محبوبم کلمنتاین (My Darling Clementine) از جان فورد
- بازیگران: هنری فوندا، ویکتور میچر، والتر برنان و کتی داونس
- محصول: ۱۹۴۶، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
جان فورد رکورددار دریافت اسکار بهترین کارگردانی است. او چهار مرتبه به خاطر فیلمهای «خبرچین» (The Informer)، «خوشههای خشم» (Grapes Of Wrath)، «دره من چه سر سبز بود» (How Green Was My Valley) و «مرد آرام» (The Quiet Man) موفق شده اسکار بهترین کارگردانی را تصاحب کند. گرچه معروفترین فیلم جان فورد «جویندگان» (The Searchers) است که برخی آن را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ، جایی نزدیک به صدر قرار میدهند، اما هر چهار فیلم مورد اشاره هم دست کمی از آن ندارند و آثاری هستند برای تمام فصول. این در حالی است که فیلم «محبوبم کلمنتاین» غریبترین و عاشقانهترین فیلمی است که جان فورد ساخته است.
دلیل این غریب بودن فیلم به روایت یک داستان عاشقانهی پر سوز و گداز در دل یک شهر وسترن بازمیگردد، در حالی که درامی انتقامجویانه هم آن میانهها وجود دارد. جان فورد به شکل باشکوهی موفق شده همهی این موارد را در کنار هم قرار دهد و از یکی از نبردهای معروف تاریخ غرب بین وایات ارپ افسانهای و خانوادهی کلانتون اثری شگفتانگیز بیرون بکشد. در این جا همه چیز وجود دارد؛ هم استادی کار فیلمسازی که میتواند هر قابی را به اثری جادویی تبدیل کند و هم بازیگرانی معرکه که میدانند در برابر دوربین چه کسی قرار گرفتهاند و تمام تلاش خود را کردهاند.
جان فورد در کنار همهی این موارد موفق شده اثری شاعرانه نیز بسازد، اثری که هر قابش پر از احساسات ناب بشری است و از هر نمای آن کاربلدی مردی میبارد که تسلط شگفتآوری روی ابزار سینما دارد. «محبوبم کلمنتاین» میتواند در هر فهرستی نه تنها به عنوان بهترین فیلم وسترن تاریخ سینما، بلکه به عنوان بهترین فیلم عاشقانه تاریخ هم لقب بگیرد. حال حضور غبطهبرانگیز هنری فوندا را در یکی از بهترین نقشآفرینیهایش تصور کنید تا متوجه شوید که با چه فیلم درخشانی سر و کار دارید.
«وایات ارپ به همرا برادرانش عازم سفر است تا گلهی گاوهای خود را در جایی مستقر کند. پس از آن که یکی از برادرانش شبانه و در نبود دیگران توسط خانوادهی کلانتون کشته میشود و همهی گاوهایش توسط آنها به سرقت میرود، به سمت کلانتر شهر تومباستون در همان نزدیکی در میآید تا انتقام بگیرد. او با مرد دائمالخمری به نام داک هالیدی آشنا میشود که اهالی شهر از او بسیار حساب میبرند. داک و وایات قرار میگذارند تا با هم کار کنند اما در این بین دختری به نام کلمنتاین که در گذشته عاشق داک بوده از راه میرسد؛ این دختر رازهایی از گذشتهی داک هالیدی در سینه دارد و البته دل وایات ارپ را هم برده است …»
۲. بعضیها داغشو دوست دارند (Some Like It Hot) از بیلی وایلدر
- بازیگران: جک لمون، تونی کرتیس و مرلین مونرو
- محصول: ۱۹۵۹، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۴٪
بیلی وایلدر دو بار برای فیلمهای درجه یکی چون «آپارتمان» (The Apartment) و «تعطیلات از دست رفته» (The Lost Weekend) موفق شده اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کند. «تعطیلات از دست رفته» درامی تلخ دربارهی مردی گرفتار در دام اعتیاد بود که زندگی خود را از دست رفته میبیند و نمیداند که تمام دنیایش به اندازهی یک بطری کوچک شده است. «آپارتمان» هم کمدی تلخی دربارهی مردی دون پایه در دل یک تشکیلات عظیم بود که دلباختهی دختری در محل کارش میشود اما آن دختر با ریسش رابطه دارد و خانهی مرد را برای قرارهای مخفیانهاش انتخاب میکند. بیلی وایلدر استاد ساختن موقعیتهای ناجور و بیرون کشیدن کمدی و خنده از دل آنها است و «بعضیها داغشو دوست دارند» یکی از نقاط اوج کارنامهی او محسوب میشود. البته یکی از بهترین کمدیهای سیاه تاریخ هم هست و در کنار تلخی و غمافزا بودن، حسابی مخاطب را میخنداند. پس باید سر از فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری درآورد.
حضور جک لمون، تونی کرتیس و مرلین مونرو در فیلم هوشربا است. مرلین مورنرو همانی ست که باید باشد؛ زنی دلربا و کمی سادهدل که در زندگی همواره به در بسته خورده و چیزی برای ارائه ندارد اما در نهایت دل مردی را میبرد که دست کمی از او ندارد. نقش این مرد را هم تونی کرتیس بازی میکند که شیمی خیلی خوبی با مرلین مونرو برقرار میکند. در پایان نوبت به هنرنمایی جک لمون میرسد که قطعا جایی بالاتر از دو تن دیگر قرار میگیرد و فیلم را از آن خود میکند. در چنین شرایطی است که «بعضیها داغشو دوست دارند» لایق قرار گرفتن در فهرستی از ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری میشود.
«جوی و جری نوازندگانی پاره وقت هستند که به سختی در شهر شیکاگو روزگار میگذرانند. آنها به شکلی ناگهانی شاهد وقوع کشتار معروف روز سنت ولنتاین میشوند. حال دار و دستهی قدرتمند تشکیلات گنگستری شیکاگو تمام توان خود را خرج میکنند تا این تنها شاهدان ماجرا را از بین ببرند. جوی و جری تصمیم میگیرند از شیکاگو فرار کنند اما بعد از آن که هویتشان لو میرود، تغییر چهره داده و خود را به عنوان نوازندگان زن وارد گروه موسیقی زنانهای میکنند که عازم میامی است اما ادامه دادن به این نقش بازی کردن از جایی به بعد بسیار سخت میشود و …»
۳. اسب کهر را بنگر (Behold A Pale Horse) از فرد زینهمان
- بازیگران: گریگوری پگ، آنتونی کوئین و عمر شریف
- محصول: ۱۹۶۴، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۰٪
فرد زینهمان هم مانند بیلی وایلدر و جان فورد از کارگردانهایی است که بیش از یک بار موفق شده جایزهی اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کند. او به خاطر فیلمهای «از اینجا تا ابدیت» (From Here To Eternity) و «مردی برای تمام فصول» (A Man For All Seasons) موفق شده جایزهی اسکار بهترین کارگردانی را به دست آورد. «از اینجا تا ابدیت» قصهی مردانی در پایگاه نظامی پرل هاربر است که تا پیش از حملهی ژاپنیها به این جزیره در زمان جنگ دوم جهانی با مشکلات مختلف دست در گریبان هستند و مانند هر نظامی دیگری زندگی خود را دارند. «مردی برای تمام فصول» هم قصهی توماس مور، سیاستمدار و فیلسوف انگلیسی در زمان پادشاهی هنری هشتم در انگلستان است که حاضر نیست عقایدش را به خاطر فشار پادشاه زیر پا بگذارد.
«جنگهای داخلی اسپانیا تمام شده و شورشیان مجبور هستند اسلحههای خود را تحویل دهند و به فرانسه بروند. مانوئل آرتیگز، رهبر یکی از شورشیان حاضر به انجام چنین کاری نیست و دوست دارد هنوز بجنگد اما بالاخره مجبور میشود واقعیت را بپذیرد و به فرانسه برود. حال سالها از آن روزگاران گذشته. فرزند نوجوان یکی از همرزمان سابق مانوئل که به تازگی کشته شده نزد او میآید و خواهش میکند که مانوئل انتقام مرگ پدرش را بگیرد. مانوئل متوجه میشود که مادرش هم بیمار است و چندان به مرگش باقی نمانده است. پس شال و کلاه میکند تا با دشمن قدیمی خود روبه رو شود …»
۴. چگونه یک میلیون دلار بدزدیم (How To Steal A Million) از ویلیام وایلر
- بازیگران: آدری هپبورن، پیتر اوتول و ایلای والاک
- محصول: ۱۹۶۶، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪
«چگونه یک میلیون دلار بدزدیم» از آن کمدیهای معرکهای است که از ابتدا تا انتها مخاطب را سرمست میکنند. قصهی زندگی سارقانی به هم گره میخورد تا در انتها از دل آن عشقی آتشین زبانه کشد. در این جا هر شخصی به نوعی در حال دزدی و کلاهبرادی است. از مردی که با کپی کردن کارهای هنری بزرگ ثروتی به هم زده تا دختر همان مرد که خوشباورانه و سبکسرانه با ثروت پدر زندگی میکند. از آن سو هم مردانی در تلاش هستند که ثروتی افسانهای را به دست آورند و از موزهای با تمام امنیت بالایش دزدی کنند. اما این دزدی شباهتی به دزدیهای دیگر ندارد. یکی از این مردان در برابر همان دختر قرار میگیرد و قصهی عاشقانهی آن دو آغاز میشود. اما اگر فکر میکنید که این چنین آن داستان سرقت فراموش میشود، سخت در اشتباه هستید. تنها تفاوت در این است که حال دخترک هم به قصهی سرقت میپیوندد.
از سوی دیگر فیلم «چگونه یک میلیون دلار بدزدیم» عرصهی بازیگری آدری هپبورن است. پیتر اوتول و ایلای والاک هم حاضر هستند اما این آدری هپبورن است که تمام قابها را میدزدد. او در این جا چنان ظاهر شده که عملا فیلم را از آن خود میکند. استادی ویلیام وایلر در کارگردانی و بازیگردانی هم باعث شده که او بیشتر بتواند توانایی خود را نشان دهد. ویلیام وایلر چنان در تعریف کردن هر قصهای چیره دست بود که کارگردانی را کاری بسیار ساده جلوه میداد. اما این سادگی از پس یک پیچیدگی و مهارتی میآمد که غیرقابل تقلید بود.
«شارل بونه که در ظاهر یک کارشناس هنری اما در واقع یک جاعل زبردست است، مجسمهای گرانبها به نام ونوس چلینی را در اختیار موزهای در پاریس قرار میدهد تا آن را نمایش دهد. این مجسمه یک اثر قلابی کار پدربزرگ شارل است نه اثری از یک هنرمند سرشناس. در این میان مردی به نام سیمون که یک متخصص در کشف آثار جعلی است از سوی فردی دیگر استخدام میشود که پرده از راز شارل بردارد. سیمون در حین انجام این کار با نیکول، دختر شارل آشنا میشود و هر دو به هم دل میبازند. نیکول که تصور میکند سیمون یک سارق است به او کمک میکند که مجسمه را از موزه بدزدد اما …»
۵. اتوبوسی به نام هوس (A Streetcar Named Desire) از الیا کازان
- بازیگران: مارلون براندو، ویوین لی، کیم هانتر و کارل مالدن
- محصول: ۱۹۵۱، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۷٪
الیا کازان دیگر فیلمساز چند اسکاری تاریخ سینما است. او به خاطر «در بارانداز» (On The Waterfront) و «قرارداد شرافتمندانه» (Gentlemen’s Agreement) موفق به دریافت جایزهی اسکار بهترین کارگردانی شده است. اما دلیل انتخاب «اتوبوسی به نام هوس» از سیاههی کارنامهی او در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری به نکتهی دیگری بازمیگردد. کمتر فیلمی در تاریخ سینما موفق شده تمام بار مسئولیت زندگی را با تمام دردها و مصیبتهایش، با تمام خشونتها، خوشیها، تمناها و آرزوها و یاسها و امیدها چنین ملموس بر پردهی سینما ظاهر کند. بخشی از این دستاورد به تنسی ویلیامز بازمیگردد که فیلم از نمایشنامهای به قلم او و با همین عنوان اقتباس شده است. خود تنسی ویلیامز هم در تبدیل کردن نمایشنامه به فیلمنامه دست داشته اما نمیتوان از کار درجه یک الیا کازان و بازی معرکهی بازیگران فیلم گذشت.
این بازیگران دلیل دیگری هستند که «اتوبوسی به نام هوس» سر از فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری در میآورد. ویوین لی چنان نقش زنی به لحاظ روانی فرو ریخته را بازی کرده که میتواند کلاس درس کاملی برای هر بازیگری باشد که تمایل دارد تلواسههای درونی شخصیت را به اجرایی عینی تبدیل کند. کارل مالدن هم مانند همیشه میتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. اما «اتوبوسی به نام هوس» به نام مارلون براندو سند خورده است و بسیاری اصلا فیلم را متعلق به او میدانند. دلیل این موضوع هم به فریاد بلند مارلون براندو و اعلام حضور شیوهای از بازیگری بازمیگردد که امروزه آن را با نام متد اکتینگ میشناسیم.
«بلانش پس از اخراج از مدرسه، برای ادامه زندگی به نزد خواهرش یعنی استلا و شوهر او یعنی استنلی میرود. استنلی که شخصیتی خشن دارد، از همان ابتدا با بلانش نمیسازد. این دو مدام با هم درگیر هستند و این درگیریها سبب میشود که بلانش بیش از پیش تحلیل برود. او زمانی آرزوهای بسیار داشته و حال همه را از دست رفته میبیند. استنلی هم که گاهی چشم دیدنش را ندارد، وی را آزار میدهد. در این میان رابطهی استنلی و استلا هم فراز و فرودهای بسیار دارد و …»
۶. محله چینیها (Chinatown) از رومن پولانسکی
- بازیگران: جک نیکلسون، فی داناوی و جان هیوستون
- محصول: ۱۹۷۴، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۹٪
رومن پولانسکی تاکنون یک بار جایزه اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برده است. با وجود آن که سالها است به خاطر پروندههای حقوقی متعدد اجازهی ورود به آمریکا را ندارد، اما در اروپا کماکان کارگردانی را ادامه میدهد و گاها فیلمهای خوبی هم میسازد. بالاخره اکنون دوران کهنسالی را پشت سر میگذارد و دیگر آن جوان دههی ۱۹۷۰ نیست که پشت سر هم شاهکار میساخت و جهانی را شیفتهی خود کرده بود. او در آن دوران توانست استایل و شیوهی فیلمسازی اروپاییان را به قصهگویی سینمای آمریکا پیوند بزند و زمانی برای خود عاشقانی سینهچاک حتی بین بازیگران داشته باشد.
دلیل قرار گرفتن فیلم «محله چینیها» در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری میزان هیجانی است که به مخاطب وارد میکند. در کنار این هیجان بازی بازیگران هم معرکه است. جک نیکلسون و فی داناوی سنگ تمام گذاشتهاند و جان هیوستون هم همان شیطانی است که پشت مخاطب را میلرزاند. در چنین قابی «محله چینیها» به تجربهای فراموش نشدنی برای مخاطب تبدیل میشود و باید در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری قرار بگیرد.
«زنی به نام اولین نزد یک کارآگاه خصوصی میرود و از او می خواهد که دربارهی شوهرش تحقیق کند. زن تصور میکند که شوهرش معشوقهای دارد و از کارآگاه میخواهد که از این موضوع سر دربیاورد. جناب کارآگاه که تصور میکند کاری ساده پیش رو دارد و پول خوب و راحتی به جیب خواهد زد مقدمات کار را فراهم میکند و دست به تعقیب مرد میزند. اما او رفته رفته متوجه میشود که این مرد درگیر ماجرایی بزرگتر است؛ ماجرایی که به موجودیت شهر لس آنجلس گره خورده و برای پرده برداشتن از آن باید با قدرتمندترین مرد شهر مبارزه کرد اما …»
۷. پلهای مدیسون کانتی (The Bridges Of Madison County) از کلینت ایستوود
- بازیگران: کلینت ایستوود، مریل استریپ
- محصول: ۱۹۹۵، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۰٪
اما «پلهای مدیسون کانتی» یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه تاریخ سینما است. داستانی پر از حسرت و دریغآلود دارد که احتمالا قطره اشکی هم از مخاطب میگیرد. نکته این که کلینت ایستوود این کا را با چسبیدن به سانتی مانتالیسم بیش از حد انجام نمیدهد. او قصهاش را تعریف میکند، شخصیتهایش را به بهترین شکل میسازد، آنها را درون قصه قرار میدهد و سپس دست به فضاسازی بینظیری میزند که مانند یک چسب همه چیز را محکم به هم میچسباند تا با اثری منسجم طرف باشیم که نمیتوان به راحتی از تماشایش دست شست. در کنار این موارد باید بازی مریل استریپ و کلینت ایستوود را هم اضافه کنید تا متوجه شوید که با چه فیلم معرکهای سر و کار داریم و چرا باید نامش در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری قرار بگیرد.
«رابرت کینکید عکاس مجلهی نشنال جئوگرافیک است. او از سمت مجله فرستاده شده تا از پلهای مدیسون کانتی در ایالت آیووا عکاسی کند. او نمیتواند یکی از پلهای مورد نظرش را پیدا کند. به همین دلیل از زنی به نام فرانچسکا در آن حوالی، آدرس آن پل را میپرسد. فرانچسکا که تنها است و شوهر و فرزندانش برای چهار روز خانه را ترک کردهاند، عکاس را همراهی میکند و همین باعث آشنایی بیستر این دو نفر میشود اما …»
۸. گاو خشمگین (Raging Bull) از مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی و کتی موریارتی
- محصول: ۱۹۸۰، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۴٪
داستان اسکار گرفتن یا در واقع نگرفتنهای مارتین اسکورسیزی داستان پر فراز و نشیبی است. هالیوود و اهالی آکادمی سالها به خاطر کوتاهی خود در بخشیدن اسکار بهترین کارگردانی به یکی از بزرگترین فیلمسازان آمریکایی ملامت میشدند. اما دیگر همه در طول این سالها است میدانستند که این اسکورسیزی است که به نهادی چون آکادمی هویت میبخشد، نه برعکس. اما این ترس وجود داشت که ممکن است مارتین اسکورسیزی هم به سرنوشت بزرگان دیگری چون هوارد هاکس، آلفرد هیچکاک یا ارسن ولز دچار شود و این ننگ بر دامن آکادمی تا پایان باقی بماند. اما در نهایت اسکار بهترین کارکردانی با «رفتگان» (The Departed) به او رسید؛ اثری که حتی در بین بهترین فیلمهای مارتین اسکورسیزی هم جایی ندارد و خودش هم این موضوع را پذیرفته است. گویی آکادمیدر آن سال فقط دوست داشت آن ننگ تاریخی را پاک کند.
«داستان فیلم گاو خشمگین داستان ظهور و سقوط جیک لاموتا، مشتزنی است که زمانی قهرمان میان وزن جهان به شمار میرفت اما مشکلات خانوادگی و همچنین روحیهی سرکشش باعث شد تا همه چیز را از دست بدهد و حال به عنوان کمدین کار کند.»
۹. فارگو (Fargo) از برادران کوئن
- بازیگران: فرانسیس مکدورمند، ویلیام اچ میسی و استیو بوچمی
- محصول: ۱۹۹۶، آمریکا و بریتانیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۴٪
برادران کوئن اسکار بهترین کارگردانی را برای فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country For Old Men) به خانه بردند. «جایی برای پیرمردها نیست» قطعا یکی از بهترین فیلمهای قرن بیست و یکم است. فیلمی سراسر جذاب و البته یکی از بهترین آثار برای فهم جهان دیوانهوار کوئنها؛ هم از طنزی تلخ و سیاه بهره میبرد و هم موقعیتهایی غریب را به هم پیوند میزند که فقط در یک دنیای ابزورد احتمال وقوع دارند و هم سیر وقوع حوادث از جایی به بعد چنان جنونآمیز میشود که نمیتوان برای لحظهای پلک زد و به جای دیگری نگاه کرد. شخصیت عجیب و غریبی هم آن میانهها وجود دارد که هیچ شباهتی به آدمیزاد ندارد و تا میتواند دست به کشتار میزند.
«سال ۱۹۸۷. جری دچار مشکلات مالی است. او قصد دارد دو نفر را استخدام کند که همسرش را بدزدند. جری فکر میکند که پدرزنش تمام پول را خواهد پرداخت، بدون آن که از نقشهی او بویی ببرد. تعمیرکار جری دو نفر را به او معرفی می کند و جری از آنها می خواهد که همسرش را بدزدند. در همین حال جری موفق میشود که از طریق یک معاملهی کلان پولی به دست بیاورد و مشکلاتش را رفع کند. او به سرعت تصمیم می گیرد که نقشهی ربودن همسرش را لغو کند اما دیگر خیلی دیر شده است و …»
۱۰. پارک ژوراسیک (Jurassic Park) از استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: سم نیل، جف گلدبلوم، لورا درن و ریچارد اتنبورو
- محصول: ۱۹۹۳، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۱٪
استیون اسپیلبرگ یکی از پرافتخارترین کارگردانهای آمریکا است؛ با تعداد زیادی نامزدی و دو بار برنده شدن اسکار کارگردانی به خاطر فیلمهای «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) و «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan). پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم او هم مثل جان فورد میتوانست تعداد بیشتری اسکار به خانه ببرد و تعداد مجسمههایش در خانه به عدد چهار برسد. نکته این که استیون اسپیلبرگ هر دو اسکارش را به خاطر فیلمهای جنگیاش گرفته است. داستان هر دو در زمان جنگ دوم جهانی جریان دارند؛ یکی از پشت جبهههای نبرد و درون اردوگاههای کار اجباری و دیگری درون میدان و لابه لای نبردهای نفسگیر.
«پارک ژوراسیک» اما یکی از خیالانگیزترین فیلمهای او است. اصلا دلیل قرار گرفتنش در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری برای ایام نوروز همین جنبههای خیالانگیز و فانتزی است. اسپیلبرگ بالاخره توانسته بود دنیایی خلق کند که در آن دایناسورها به جان آدمیان میافتند و آغازگر یکی از موفقترین فرنچایزهای سینمایی تاریخ لقب بگیرد. متاسفانه هیچ کدام از فیلمهایی که از پس این یکی ساخته شدند، به این خوبی نیستند.
«دانشمندانی در مکانی در آمریکای مرکزی پارک تفریحی عجیب و غریبی ساختهاند. این پارک تفریحی پر شده از دایناسورهای شبیهسازی شده که ساختهی دست بشر هستند. حال بشر خود را جایگاه خدا میبیند و این موضوع دانشمندان را حسابی سرمست کرده است. یکی از مسئولان این پارک تفریحی گروهی از همکارانش را پیش از افتتاح رسمی دعوت میکند تا دستاوردهای او و دیگر همکارانش را ببینند. همه چیز خیالانگیز است و به نظر از این زیباتر نمیشود. اما به سبب سهلانگاری یکی از متصدیان این پارک تفریحی سلسلهای از اتفاقات شکل میگیرد که آن روی ترسناک آن مکان را عیان میکند. حال دعوت شدگان باید برای نجات جان خود مبارزه کنند …»
۱۱. ۲۸ روز بعد (۲۸ Days Later) از دنی بویل
- بازیگران: کیلیان مورفی، نائومی هریس و برندون گلیسون
- محصول: ۲۰۰۲، انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪
نمیشد فهرستی از ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری تهیه کرد که مناسب ایام نوروز باشد اما سری به ژانر وحشت نزد. بالاخره با ژانری سر و کار داریم که طرفداران بسیاری دارد و دوستدارانش آن را سرگرمکنندهترین نوع سینما میدانند. دنی بویل تنها اسکارش را به خاطر یکی از ضعیفترین فیلمهای کارنامهاش گرفته؛ فیلم «میلیونر زاغهنشین» (Slumdog Millionaire) که داستان زندگی دختر و پسری وسط شهر بزرگ بمبئی است که می توانند رویای آمریکایی را جایی میان زاغههای هندوستان پیدا کنند. روایتگری فیلم جذاب است اما سانتیمانتالیسم بیش از نفسش را در برخی مواقع به شماره انداخته است. از آن سو دنی بویل فیلم خوب در کارنامهاش کم ندارد؛ نمونهاش همین فیلم «۲۸ روز بعد» است که پر بیراه نیست اگر آن یکی از بهترین فیلمهای ترسناک قرن ۲۱ لقب دهیم. پس باید سر از فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری درآورد.
«۲۸ روز بعد» داستان ترس بشر در قرن حاضر است. اگر در گذشته زامبیها نمادی از خمودگی انسانی بودند که دیگر به کسی اعتماد نداشت و خانه برایش صرفا محیطی جهت خوابیدن و فرار کردن از محیط بیرون بود، دنی بویل این ترس از اجتماع را به عصر حاضر آورده و از زامبیها تصویر موجوداتی مسخ شده ارائه داده که میتوانستند به هر چیزی تعبیر و تفسیر شوند. اما نکته این که برای او زامبیها به اندازهی انسانها ترسناک نیستند و عملا این انسانها هستند که تمام بار وحشت فیلم، به ویژه در نیمهی دوم را بر دوش میکشند.
«جیم ۲۸ روز پس از بیهوشی چشم باز میکند و خود را در بیمارستانی میبیند. او تصور میکند شرایط بیمارستان عادی است؛ تا این که متوجه میشود بیمارستان به هم ریخته و پر از خون است. او بلند میشود و با حال بد از بیمارستان خارج میشود و شهر را هم خالی میبیند؛ چهار هفته است که ویروسی زندگی انسانی را از بین برده و بازماندگان بخت برگشته هم به دنبال مکان امنی میگردند. حال جیم به تنهایی باید فکری به حال خود کند اما او جایی برای رفتن ندارد …»
۱۲. فرزندان بشر (Children Of Men) از آلفونسو کوارون
- بازیگران: کلایو اوون، جولین مور، مایکل کین و چیوتل اجیوفور
- محصول: ۲۰۰۶، آمریکا، انگلستان و ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۲٪
آلفونسو کوارون اسکار بهترین کارگردانیاش را با فیلم «رما» (Roma) به خانه برده است. «رما» فیلم خوبی است اما آلفونسو کوارون فیلمهای بهتری هم در کارنامه دارد. نمونهاش همین فیلم «فرزندان بشر» است که بیشک باید نامش را در بین بهترین فیلمهای قرن ۲۱ قرار داد. با داستانی پر فراز و فرود در دل یک دنیای پساآخرالزمانی و قهرمانی که گویی از دل دنیایی باستانی فراخوانده شده تا از پس پلشتیهای عصر حاضر برآید و انسان را به سمت آیندهای بهتر رهنمون کند. در چنین قابی با فیلمی طرف هستیم که همه چیز دارد؛ هم از یک فضای علمی- تخیلی درجه یک بهره میبرد و هم قهرمانی درجه یک دارد. هم اکشن است و هم دنیایی پر از احساس و البته تلخ دارد. در چنین قالبی نمیشد برای آن در فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری جایی رزرو نکرد.
«در سال ۲۰۲۷ بشر امیدش را به ادامهی حیات از دست داده است. مدتها است که شخص جدیدی متولد نشده و جوانترین انسان روی زمین هم در ۱۸ سالگی از دنیا میرود. در چنین شرایطی است که بشر در بهت فرو رفته و همهی امید خود را از دست داده است. حکومتها توسط شورش مردم سرنگون میشوند و همه جا را هرج و مرج فرا گرفته است. در این میان زنی بنا به دلایل نامعلومی باردار میشود. مردی به ته خط رسیده مامور میشود که این زن را به جای امنی برساند تا دانشمندان بتوانند به راز بارداری او پی ببرند و شاید دوایی برای درد بشر پیدا کنند. در واقع این زن تنها امید باقی ماندهی انسان است و این در حالی است که گروههای مختلف در تلاش هستند که این زن را هر طور شده بیابند و از چنگ مرد درآورند …»
۱۳. راکت قرمز (Red Rocket) از شان بیکر
- بازیگران: سایمون رکس، بری الرود و سوزانا سان
- محصول: ۲۰۲۱، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۰٪
خب رسیدیم به پایان فهرست ۱۳ فیلم از کارگردانهای اسکاری برای ایام نوروز. این روزها هم که نام «آنورا» بسیار سر زبانها است. برخی دل خوشی از فیلم ندارند و آن را اثر خوبی نمیپندارند. اما باور بفرمایید که اثر شان بیکر فیلم درجه یکی است که نمیتوان با جملاتی یک خطی به قضاوتش نشست. کارگردان موفق شده از دل تاریخ سینما شیوههای قصهگویی متفاوت را احضار کند و فیلمی منسجم بسازد که بری درکش باید توشهای از تماشای فیلمهای بسیار در اختیار داشت؛ از تماشای کمدی اسکروبالهای دههی ۱۹۳۰ گرفته تا فیلمهای کمدی دههی ۱۹۹۰. از تماشای کمدیهای بزن بکوب یا اسلپ استیک قدیمی گرفته تا تماشای فیلمهای نوجوانانه قدیم و جدید.
«داستان فیلم، داستان زندگی مردی است که در گذشته ستارهی فیلمهای مخصوص بزرگسالان بوده است. او حالا به شهر کوچک محل تولد خود بازگشته است اما هیچ کس تمایل ندارد با وی ارتباط برقرار کند و از همه طرف طرد میشود …»
منبع: دیجیکالا مگ