ببینید «قدرت» چهکارها که نمیکند!

۱۵ حقیقت شگفتانگیز درباره «روانشناسی قدرت» که شما را به فکر فرو میبرد.
ارمون آنلاین: روانشناسی قدرت (Psychology of Power) یکی از مهمترین شاخههای روانشناسی است که تأثیر قدرت بر رفتار، تصمیمگیری و تعاملات اجتماعی را بررسی میکند. قدرت میتواند شخصیت افراد را تغییر دهد و تأثیر عمیقی بر نحوه تفکر و احساسات آنها داشته باشد.
طبق تحقیقات روانشناسی قدرت، افراد قدرتمند معمولاً تصمیمهای سریعتر اما با دقت کمتری میگیرند. از طرفی، داشتن قدرت میتواند احساس اعتمادبهنفس را افزایش دهد، اما در عین حال، ممکن است فرد را نسبت به نیازها و احساسات دیگران بیتوجه کند.
روانشناسی قدرت همچنین نشان داده است که افراد بدون قدرت، بیشتر مستعد اضطراب (Anxiety) و ترس از قضاوت شدن (Fear of Judgment) هستند. این حوزه علمی به ما کمک میکند بفهمیم چرا برخی افراد در موقعیتهای قدرت، تصمیمات اخلاقی میگیرند و برخی دیگر به فساد و سوءاستفاده کشیده میشوند.
روانشناسی قدرت فقط درباره رهبران و سیاستمداران نیست، بلکه در محیطهای کاری، روابط اجتماعی و حتی خانواده نیز نقش مهمی دارد. این دانش میتواند به ما کمک کند تا بفهمیم چگونه میتوانیم قدرت شخصی (Personal Power) خود را افزایش دهیم و از آن به درستی استفاده کنیم. در این مقاله، ۱۵ فکت شگفتانگیز درباره روانشناسی قدرت را بررسی خواهیم کرد. اگر میخواهید تأثیر قدرت بر ذهن و رفتار انسانها را بهتر درک کنید، این مطلب را تا انتها بخوانید!
۱- قدرت میتواند احساس همدلی را کاهش دهد
تحقیقات روانشناسی نشان دادهاند که قدرت (Power) میتواند احساس همدلی (Empathy) و درک دیگران را کاهش دهد. زمانی که فردی در موقعیت قدرت قرار میگیرد، مغز او کمتر به احساسات دیگران (Emotional Sensitivity) واکنش نشان میدهد. به همین دلیل، افراد قدرتمند اغلب بدون در نظر گرفتن پیامدهای احساسی، تصمیم میگیرند.
این کاهش همدلی میتواند به بیتفاوتی نسبت به رنج دیگران (Indifference to Others’ Suffering) و حتی سوءاستفاده از قدرت منجر شود. اما این مسئله همیشه منفی نیست؛ در برخی موارد، کاهش همدلی باعث میشود که رهبران بتوانند تصمیمات سخت و ضروری را بدون تأثیرپذیری از احساسات بگیرند. با این حال، برای جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت، افراد قدرتمند باید بهطور آگاهانه مهارتهای همدلی خود را تقویت کنند. مطالعات نشان دادهاند که تفکر آگاهانه (Mindfulness) و تمرینهای شناختی میتوانند به افراد کمک کنند که حتی در موقعیتهای قدرت، همچنان همدل بمانند.
۲- قدرت میتواند درک زمان را تغییر دهد
یکی از تأثیرات جالب روانشناسی قدرت این است که قدرت میتواند ادراک زمان (Time Perception) را تغییر دهد. افراد قدرتمند معمولاً احساس میکنند که زمان کندتر میگذرد، در حالی که افراد بدون قدرت زمان را سریعتر تجربه میکنند. این پدیده به این دلیل رخ میدهد که افراد قدرتمند کنترل بیشتری بر محیط خود دارند و کمتر دچار استرس و اضطراب میشوند.
تحقیقات نشان دادهاند که کسانی که در موقعیتهای قدرت هستند، اغلب حس میکنند که بر شرایط مسلطاند (Sense of Control) و در نتیجه، زمان را طولانیتر و قابل مدیریتتر درک میکنند. در مقابل، افراد ضعیف یا تحت سلطه، معمولاً دچار اضطراب زمانی (Time Anxiety) میشوند، زیرا احساس میکنند که کنترل کمی بر شرایط دارند. این تفاوت در درک زمان میتواند بر تصمیمگیری، برنامهریزی و حتی احساس رضایت از زندگی تأثیر بگذارد.
۳- قدرت میتواند اعتمادبهنفس را بیش از حد افزایش دهد
روانشناسی قدرت نشان داده است که افراد قدرتمند اغلب اعتمادبهنفس (Confidence) بالاتری نسبت به دیگران دارند، اما این اعتمادبهنفس همیشه مثبت نیست. در بسیاری از موارد، قدرت میتواند باعث توهم دانایی (Illusion of Knowledge) شود، یعنی افراد قدرتمند فکر میکنند که در هر زمینهای متخصص هستند، حتی اگر اطلاعات کمی داشته باشند.
این موضوع میتواند به تصمیمگیریهای اشتباه (Poor Decision-Making) و نادیده گرفتن نظرات دیگران منجر شود. در واقع، برخی از رهبران و مدیران قدرتمند به دلیل این حس اعتمادبهنفس بیش از حد، در برابر انتقادات و پیشنهادات مفید مقاومت میکنند. اما آگاهی از این پدیده میتواند به افراد کمک کند که متعادلتر فکر کنند و تصمیمهای بهتری بگیرند.
۴- ترس از دست دادن قدرت میتواند رفتارهای غیرمنطقی ایجاد کند
یکی از جنبههای کمتر شناختهشده روانشناسی قدرت این است که ترس از دست دادن قدرت (Fear of Losing Power) میتواند منجر به رفتارهای غیرمنطقی و حتی مخرب شود. تحقیقات نشان دادهاند که افراد قدرتمند وقتی احساس کنند که جایگاهشان در خطر است، ممکن است دست به کنترل بیش از حد (Overcontrol) بزنند.
این مسئله میتواند به رفتارهایی مانند تضعیف مخالفان، حذف رقبای کاری و حتی رفتارهای غیراخلاقی منجر شود. جالب است که هرچقدر فرد مدت طولانیتری در قدرت باشد، احتمال دارد که ترس از دست دادن آن بیشتر شود. برخی روانشناسان معتقدند که این حالت روانی شبیه به اعتیاد است (Addiction to Power) و باعث میشود که افراد بهطور ناخودآگاه برای حفظ موقعیت خود، دیگران را سرکوب کنند. بهترین راه مقابله با این پدیده، داشتن خودآگاهی (Self-Awareness) و پذیرش این واقعیت است که قدرت موقتی است و باید مسئولانه از آن استفاده کرد.
۵- افراد بدون قدرت بیشتر مستعد رفتارهای مطیعانه هستند
در مقابل افراد قدرتمند، کسانی که در موقعیتهای پایین قدرت قرار دارند معمولاً بیشتر دچار رفتارهای مطیعانه (Submissive Behavior) میشوند. این موضوع به این دلیل است که افراد ضعیفتر معمولاً میخواهند از تنشهای اجتماعی (Social Tension) جلوگیری کنند و به همین دلیل کمتر به چالش کشیدن قدرت تمایل دارند.
برخی تحقیقات روانشناسی نشان دادهاند که افراد بدون قدرت، بیشتر از دیگران تحت تأثیر فشار اجتماعی (Social Pressure) قرار میگیرند و کمتر احتمال دارد که در برابر تصمیمات اشتباه رهبران اعتراض کنند. این رفتار میتواند در محیطهای کاری، روابط اجتماعی و سیاست تأثیرات مهمی داشته باشد. برای شکستن این الگو، افراد نیاز دارند که حس قدرت شخصی (Personal Empowerment) را افزایش دهند و یاد بگیرند که نظرات خود را با اعتمادبهنفس بیان کنند.
۶- قدرت میتواند حافظه را تحت تأثیر قرار دهد
تحقیقات نشان دادهاند که قدرت (Power) میتواند بر نحوه پردازش اطلاعات و حافظه تأثیر بگذارد. افراد قدرتمند معمولاً کمتر به جزئیات دقیق توجه میکنند و بیشتر بر تصویر کلی (Big Picture Thinking) تمرکز دارند. این امر باعث میشود که آنها در حل مشکلات پیچیده و تصمیمگیریهای استراتژیک موفقتر باشند، اما در عین حال ممکن است جزئیات مهم را نادیده بگیرند.
برعکس، افرادی که در موقعیتهای ضعیفتر هستند، معمولاً به جزئیات ریز (Fine Details) بیشتر توجه میکنند، زیرا احساس میکنند که باید اطلاعات بیشتری داشته باشند تا در برابر قدرت دیگران بایستند. این تفاوت در نحوه پردازش اطلاعات میتواند بر تعاملات اجتماعی، مذاکرات و مدیریت تأثیر زیادی بگذارد.
برای مثال، یک رهبر قدرتمند ممکن است فقط نتیجه نهایی یک پروژه را در نظر بگیرد، در حالی که کارمندان جزئیات فرآیند را بهتر به خاطر میآورند. این اثر روانشناسی قدرت نشان میدهد که چرا افراد قدرتمند و افراد زیردست گاهی درک متفاوتی از یک موقعیت مشابه دارند.
۷- قدرت میتواند باعث کاهش خلاقیت شود
روانشناسی قدرت نشان داده است که افراد قدرتمند کمتر احتمال دارد که تفکر خلاقانه (Creative Thinking) داشته باشند. دلیل این موضوع این است که قدرت باعث میشود افراد احساس امنیت و کنترل بالا (High Sense of Security and Control) داشته باشند و نیازی به کشف راهحلهای جدید نبینند.
افراد در موقعیتهای پایینتر، به دلیل نداشتن قدرت، معمولاً مجبور هستند که برای حل مشکلات، ایدههای نوآورانه (Innovative Solutions) پیدا کنند. مطالعات نشان دادهاند که وقتی افراد در موقعیتهای ضعیفتر قرار میگیرند، بیشتر از دیگران به خلاقیت و نوآوری متوسل میشوند تا بتوانند بر محدودیتهای خود غلبه کنند. در محیطهای کاری، مدیرانی که قدرت زیادی دارند، ممکن است کمتر به ایدههای جدید توجه کنند و تمایل داشته باشند که همیشه روشهای قدیمی را دنبال کنند. بنابراین، یکی از چالشهای قدرت این است که افراد باید آگاهانه تلاش کنند تا تفکر خلاقانه خود را حفظ کنند.
۸- احساس قدرت میتواند بر زبان بدن تأثیر بگذارد
تحقیقات در زمینه روانشناسی قدرت نشان دادهاند که افراد قدرتمند ناخودآگاه از زبان بدن (Body Language) بازتر و مسلطتر استفاده میکنند. برای مثال، افراد در موقعیتهای قدرت معمولاً قامت راستتر، حرکات دست گستردهتر و ارتباط چشمی قویتر دارند. در مقابل، افرادی که احساس ضعف میکنند، تمایل دارند که بدن خود را جمع کنند، کمتر تماس چشمی برقرار کنند و حرکات کوچکتری داشته باشند.
این تفاوت در زبان بدن میتواند بر نحوه درک دیگران از یک فرد تأثیر زیادی بگذارد. برای مثال، فردی که با اعتمادبهنفس صحبت میکند و حرکات قدرتمندی دارد، معمولاً به عنوان یک رهبر قویتر و قابل اعتمادتر دیده میشود. برخی مطالعات نشان دادهاند که حتی تقلید زبان بدن افراد قدرتمند میتواند احساس قدرت را در فرد افزایش دهد. این بدان معناست که اگر فردی بخواهد احساس قدرت بیشتری داشته باشد، میتواند با اصلاح وضعیت بدن و نحوه ایستادن یا نشستن خود، این احساس را تقویت کند.
۹- قدرت میتواند باعث شود افراد قوانین را راحتتر زیر پا بگذارند
تحقیقات روانشناسی نشان دادهاند که قدرت میتواند باعث افزایش احتمال بیتوجهی به قوانین و هنجارهای اجتماعی (Breaking Rules and Social Norms) شود. دلیل این موضوع این است که افراد قدرتمند معمولاً احساس میکنند که کمتر تحت نظارت (Less Supervised) هستند و میتوانند بدون پیامدهای جدی رفتار کنند.
مطالعات نشان دادهاند که افرادی که در موقعیتهای قدرت قرار دارند، بیشتر احتمال دارد که قوانین رانندگی را نادیده بگیرند، دروغ بگویند یا حتی در موقعیتهای کاری از امتیازات خود سوءاستفاده کنند. با این حال، این موضوع به این معنا نیست که همه افراد قدرتمند رفتارهای غیراخلاقی دارند، بلکه نشان میدهد که قدرت میتواند مرزهای اخلاقی را کمرنگتر کند. راهکار جلوگیری از این رفتار، پاسخگویی و ایجاد سیستمهای نظارتی موثر (Accountability Systems) است که افراد قدرتمند را مجبور کند مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند.
۱۰- قدرت میتواند احساس استرس را کاهش دهد
یکی از اثرات مثبت روانشناسی قدرت این است که افراد قدرتمند معمولاً سطح استرس (Stress Levels) کمتری را تجربه میکنند. مطالعات نشان دادهاند که افراد در موقعیتهای قدرت، کنترل بیشتری بر محیط خود دارند و این احساس کنترل، کاهش سطح هورمون کورتیزول (Cortisol) را به همراه دارد.
در مقابل، افراد بدون قدرت معمولاً احساس ناتوانی (Feeling of Helplessness) میکنند و این موضوع باعث افزایش استرس و اضطراب در آنها میشود. برای مثال، در محیطهای کاری، مدیران معمولاً کمتر دچار استرس ناشی از تصمیمات سازمانی میشوند، زیرا آنها احساس میکنند که بر فرآیندها تسلط دارند. اما کارمندانی که تحت تأثیر این تصمیمات هستند، ممکن است استرس بیشتری تجربه کنند زیرا حس کنترل کمتری دارند. این موضوع نشان میدهد که افزایش حس کنترل بر زندگی و محیط کاری میتواند به کاهش استرس کمک کند، حتی اگر فرد در موقعیت قدرت رسمی نباشد.
۱۱- قدرت میتواند باعث شود افراد خود را اخلاقیتر از دیگران ببینند
تحقیقات در زمینه روانشناسی قدرت نشان دادهاند که افراد قدرتمند معمولاً تصور میکنند که از نظر اخلاقی برتر از دیگران هستند، حتی اگر رفتارهای آنها خلاف این را نشان دهد. این پدیده به “اثر خودبرتربینی اخلاقی (Moral Superiority Bias)” معروف است، جایی که افراد قدرتمند باور دارند که قوانین و اصول اخلاقی را بهتر از دیگران رعایت میکنند، در حالی که در واقعیت ممکن است خلاف آن باشد.
این باور میتواند باعث نادیده گرفتن اشتباهات شخصی و توجیه رفتارهای غیراخلاقی شود. برخی از رهبران و مدیران به دلیل همین اثر روانشناختی، انتقاد از خود را دشوار میدانند و در برابر اصلاح رفتارهای اشتباه مقاومت میکنند. در محیطهای کاری، این پدیده میتواند منجر به ایجاد سیستمهای مدیریتی ناکارآمد شود که در آن افراد قدرتمند باور دارند که همیشه حق با آنهاست. برای جلوگیری از این مشکل، ایجاد سیستمهای بازخورد (Feedback Systems) و تشویق به شفافیت و پاسخگویی (Accountability) میتواند موثر باشد.
۱۲- قدرت میتواند حس مسئولیت را افزایش دهد، اما نه همیشه
یکی از تاثیرات متناقض روانشناسی قدرت این است که قدرت میتواند حس مسئولیتپذیری (Responsibility) را هم افزایش دهد و هم کاهش دهد، بسته به نوع قدرت و ویژگیهای فردی. برخی تحقیقات نشان دادهاند که افراد قدرتمند، زمانی که حس کنند پاسخگوی دیگران هستند، تصمیمات مسئولانهتری میگیرند.
اما در مواردی که آنها احساس کنند که در برابر کسی پاسخگو نیستند، ممکن است رفتارهای غیراخلاقی و بیمسئولیتی از خود نشان دهند. تفاوت بین این دو حالت بستگی به میزان شفافیت (Transparency) و نظارت اجتماعی (Social Oversight) دارد. در محیطهایی که افراد قدرتمند احساس میکنند که عملکردشان مورد بررسی قرار میگیرد، احتمال رفتار مسئولانه بیشتر است. اما در شرایطی که کنترل و نظارت کم باشد، قدرت میتواند به سوءاستفاده و رفتارهای غیرمسئولانه منجر شود. به همین دلیل، سیستمهای نظارتی و شفافیت سازمانی نقش مهمی در مدیریت رفتارهای افراد قدرتمند ایفا میکنند.
۱۳- قدرت میتواند تصمیمگیری را سریعتر اما کمدقتتر کند
مطالعات نشان دادهاند که افراد قدرتمند تصمیمات خود را سریعتر از دیگران میگیرند، اما این تصمیمات همیشه دقیقترین یا منطقیترین نیستند. دلیل این موضوع این است که قدرت باعث میشود افراد کمتر به جزئیات توجه کنند و بیشتر بر کلیات متمرکز شوند. این ویژگی در برخی شرایط یک مزیت بزرگ است، به ویژه در مواقعی که تصمیمگیری سریع ضروری است، مانند مدیریت بحران. اما در برخی موارد، این سرعت باعث میشود که افراد جزئیات مهم را نادیده بگیرند و تصمیمات اشتباه بگیرند.
همچنین، قدرت میتواند باعث شود که افراد کمتر به نظرات دیگران توجه کنند و بیشتر بر روی قضاوت شخصی خود تکیه کنند. این موضوع میتواند در سازمانها و سیاستها خطرناک باشد، بهویژه زمانی که تصمیمگیرندگان به بازخوردهای واقعی بیتوجه باشند. یکی از راههای کاهش این خطر، ترویج کار تیمی و بررسی چندجانبه تصمیمات است تا نقاط ضعف احتمالی شناسایی شوند.
۱۴- قدرت میتواند حس عدالت را تغییر دهد
روانشناسی قدرت نشان داده است که افراد قدرتمند تعریف متفاوتی از عدالت (Fairness) دارند نسبت به کسانی که در موقعیتهای پایینتر قرار دارند. افرادی که قدرت دارند، معمولاً باور دارند که “عدالت یعنی آنچه که برای سیستم کلی مفید است”، در حالی که افراد زیردست بیشتر بر برابری و عدالت فردی (Individual Fairness) تأکید دارند. این تفاوت در دیدگاه میتواند باعث تضاد بین مدیران و کارمندان، یا سیاستمداران و مردم عادی شود. برای مثال، یک مدیر قدرتمند ممکن است تصمیمی بگیرد که به نفع شرکت باشد، اما در عین حال برای برخی کارمندان ناعادلانه به نظر برسد. همین موضوع در سیاست نیز دیده میشود، جایی که افراد در قدرت ممکن است قوانینی را وضع کنند که در نگاه کلان منطقی است، اما برای برخی افراد عادلانه به نظر نمیرسد. شناخت این تفاوتهای روانشناختی میتواند به درک بهتر اختلافات اجتماعی و سازمانی کمک کند.
۱۵- افراد قدرتمند کمتر تحت تأثیر استرسهای اجتماعی قرار میگیرند
مطالعات نشان دادهاند که قدرت میتواند افراد را از فشار اجتماعی (Social Pressure) و نگرانی درباره قضاوت دیگران (Fear of Judgment) تا حد زیادی مصون کند. افرادی که قدرت دارند، معمولاً کمتر نگران این هستند که دیگران درباره آنها چه فکری میکنند، زیرا احساس میکنند که کنترل بیشتری بر شرایط دارند.
این پدیده میتواند هم مثبت و هم منفی باشد؛ از یک سو، قدرت میتواند به افراد اعتمادبهنفس بیشتری بدهد و از استرس اجتماعی آنها بکاهد. اما از سوی دیگر، ممکن است باعث شود که افراد کمتر به نیازها و احساسات دیگران توجه کنند. به همین دلیل، برخی از افراد قدرتمند ممکن است بدون نگرانی از تأثیر رفتارهایشان بر دیگران، تصمیماتی اتخاذ کنند که باعث نارضایتی اجتماعی شود. افزایش آگاهی از این اثر میتواند به افراد کمک کند که تعادل بهتری بین احساس استقلال و درک اجتماعی پیدا کنند.
منبع: یک پزشک