- 24757
- ۱۴۰۲/۰۳/۰۴ - ۰۱:۱۳
وقتی شروع به نوشتن این مطلب میکنم، با این تیتر از زبان وزیر کشور که در نمایشگاه بینالمللی گردشگری طی روزهای پایانی بهمن ماه در جمع استانداران بیان کرده، روبه رو میشوم؛ «گردشگری بزرگترین رسانه برای کشور است»!
ارمون آنلاین- زهرا اسلامی: گردشگری همینقدر ساده و به همین اندازه در دنیای تسخیرشده میان رسانهها، عمیق و مهم است.
اکنون از چه چیز این صنعت، هنر، خدمات، رسانه و…، بگویم و بنویسم که تاکنون نوشته نشده و گفته نشده باشد؟ تنها کاری که ما به عنوان اعضای رسانه میتوانیم انجام بدهیم، تاکید است! و تداوم است در تاکیدها.
اجازه بدهید جای دوری نرویم. در پایان یک سال خورشیدی دیگر، گردشگری را در مازندران، همین استان قشنگِ مملو از زیبایی طبیعی، به اندازه توان بررسی کنیم.
«گردشگر» یا به زبان عامیانه و خودمانیتر، «مسافر» جایی میرود و در مکانی اقامت میکند که قشنگ باشد و تمیز. جایی که دلش باز بشود، استراحت کند و دست و دلش نلرزد برای خرجکردن پول.
جای شکرش باقی است؛ مازندران هنوز هم این توان را به مدد لطف الهی (باور کنید بیشترِ بیشترش، از جانب خالق هستی است) دارد که آدمها، خاصه مسافران را شاد و سردماغ کند.
اما غصۀ انباشت زباله در گوشه، کنار، برابر دیدگان، ساحل، جنگل، چشماندازها و… است که روی دل شهروندان سنگینی میکند و هیچ یک از مدیران و کسانی که مسئولیتی در این سامان برعهده گرفتهاند، نتوانستهاند بر این پدیده ناهمایون فائق بیایند که بیایند. آنقدر مصاحبه، خبر، تاکید، تذکر و تهدید در این بخش زیاد و متعدد است که نپرسید.
عذاب وجدان برای انتشار عکسهای مازندرانِ بدون زباله
شما که غریبه نیستید؛ گاهی که بناست مطلبی راجع به گردشگری، زیباییها و فرصتهای سرمایهگذاری در مازندران کار کنم، برای انتشار عکسهای چشمنواز، زیبا و کارتپستالی عذاب وجدان میگیرم.
آخر کجای دنیا زباله را در ساحل رها میکنند که ما میکنیم؟ زباله، نه از آنها که مسافران و گردشگران، تفننی رها میکنند و میروند، نه! منظور زبالههای خانگی و صنعتی و الی آخر است.
این دردِ، حالا بیدرمان، اولین و مهمترین مسئلۀ این خطه و بلکه سایر استانهاست، دردی که با طبیعت و زیباییهای سرزمین ما کاری کرده که خجالتآور است.
معتقدم؛ اولین کار ضروری برای استان مازندران و نخستین سرمایهگذاری در این دیار، حل موضوع بغرنج زباله است. این امرنیز با تهدید و تاکید میسر نیست، مسیر را باید هموار کرد و با برداشتن بروکراسی و استفاده از تجارب علمی، فناوری نوین و البته چشمپوشی از منفعتطلبی رذیلانه در کسب و کار زباله، به کارِ از بین بردن طبیعت مازندران فرجام داد.
«ما باید در سال ۱۴۰۴، حدود ۲۰ میلیون گردشگر داشته باشیم اما الان شاید یک میلیون گردشگر داریم. باید کار جهشی کرد. شما اگر ۲۰ میلیون گردشگر داشته باشید و هر کدام هزار دلار خرج کنند، چقدر میشود؟ آیا این اتفاق دور از دسترس است؟»
جمله فوق را وزیر کشور در رویدادی که ذکرش رفت، بیان کرده بود. خلاصه، مفید و کوتاه باید یادآور شوم که این ادبیات مربوط به اکثر قریببه اتفاق مسئولان و مدیران کشور و به تبع آن مازندران در همۀ امور، خاصه گردشگری بوده و هست.
کشتی کروز خیالی
«کار جهشی»! اگر شما منظور از جهش را متوجه میشوید، ما هم. جهش در کدام جهت؟ از چه راههایی؟ با کدام برنامه و عملیاتی؟ آفتها که یکی دو تا نیست؛ آمارهایِ مندرآوردی، ایدههای سورئال، ژستهای مدیریتی ایرانی، ورود غیرتخصصی افراد به امور تخصصی، بلندپروازی کودکانه و…، از جمله آنهاست.
حالا برگردیم به مازندران، این نوع ادبیات، مدل ایدهپردازی و قول و قرار از سالهای خیلی دور، حتی از دوره «سالهای دور از خانه»، در این استان مرسوم است؛ یک نمونه از آن را بخوانید؛ «یک فروند کشتی کروز با ۱۴۰ سوییت مجهز توسط سرمایهگذار بخش خصوصی خریداری شده و طی دو سه ماه آینده قرار است وارد مازندران شود.»
مدیرکل وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مازندران در سال ۱۳۹۳ بیان کرده است.(سازمان و ادارهکل شدن این مجموعه هم طی سالهای گذشته، خودش به تنهایی میتواند موضوع یک نوشتار باشد).
مدیون هستید اگر فکر کنید محض رضای خدا، یک بار یک نفر کارشناس آمده باشد و راست و حسینی و رو در رو گفته باشد آیا اصلاَ میتوان یک کشتی کروز را در این بزرگترین دریاچه جهان به تردد واداشت و آیا سواحل مازندران میتواند به اسکله چنین کشتیهایی تبدیل شود یا خیر.
امسال هم خریداری کشتی کروز و جابه جایی مسافران و گردش در دریای خزر مثل گذشته سر زبانها بود و در بهار، بارها تکرار شد. حالا اگر شما تصویر یک کشتی کروز را در این دریا دیدهاید، ما هم. گردشگری دریایی که هیچ، گردشگری در ساحل (شما را به خدا برای زبالههای ساحل محمودآباد بیشتر از این شرمندهمان نکنید) هم هرگز به درستی در دستور کار برنامهریزان قرار نگرفته و به غیر از تعداد اندکی سرمایهگذاریِ خصوصی در سواحل آن هم نه در حد و اندازه استاندارد، از این ساحل بهرهای نمیبریم.
نه اینکه اصلاً هم بهرهبرداری نشود، نه؛ در جاهایی آلاچیقهایی نصب کردهاند و چای و قلیان هم میدهند. ولی سرگرمیهایی که در تمام طول سال بتوان گردشگران و مسافران را راهی سواحل مازندران کند، ابداً.
حالا این مدیران، مرتب بر سر تعداد سوئیتهای کشتیهای کروز خیالیشان با هم رقابت میکنند و گاهی هم نمایندگان مردم مازندران در مجلس شورای اسلامی نیز به این چشم و همچشمی وارد میشوند که باید بیایید و ببینید.
بیرونقیِ مطلقِ گردشگری در فصول سرد سال
رونق گردشگری در فصول سرد سال که دریا دیگر آن جاذبه را برای شنا و گردش ندارد، آنقدر در مازندران، دارای پتانسیل است که شمردن آنها خودش یک نوشتار مجزا میخواهد. تالابهای بینظیر و کمنظیر این سرزمین هم از عواقبِ تصمیمات اشتباه و غیرکارشناسانه و بیبند و باری زیستمحیطی و آلودگیهای پرشمار در امان نیست. در عین حال، به دلیل بازسازی طبیعی، تالابها هنوز جاذبهای عالی است. کافی است به عکسهای پرندگان در پاییز و زمستان، مثلاً در تالاب بینالمللی میانکاله نگاه کنید؛ قول میدهم از عکسهای پرندگان پرنشاط و پرواز آنها، حظ میبرید. (لطفاً آن عکسهای مربوط به تلف شدن تعداد زیادی پرنده با دلایل نامعلوم در میانکاله که سال گذشته اتفاق افتاد را نادیده بگیرید.)
«اگر تالاب میانکاله در یک کشور اروپایی قرار داشت شاید بودجه آن کشور تنها از طریق جذب گردشگر در این تالاب تامین میشد اما ما از ظرفیت این منبع عظیم خدادادی نتوانستیم استفاده کنیم.»
جمله بالا را حسینیپور، استاندار وقت مازندران همین اواخر گفته است. میبینید مدیران چقدر مطلع هستند و چه خوب میدانند چه امکاناتی داریم. ما اما هیچ برنامهای برای تحقق رویاهایمان در این سرزمین نداریم.
فقدان موزه در شهری که دخترهایش هم کشتیگیرانی جهانیاند
موزه در تمام دنیا نمایشگر میراث فرهنگی و جاذبهایست برای علاقهمندانش. شما بگویید کدام ورزشکار و عاشق کُشتی در دنیا وجود دارد که دلش نخواهد زادگاه کشتیگیران طراز اول ایرانی از گذشته تا اکنون را از نزدیک ببیند و در موزهای که برای چنین قهرمانان و پهلوانانی تدارک دیده شده، قدم نزند و به تماشای کاپها، مدالها، عکسها، تندیسها، لباسها و هر آنچه مربوط به زندگی ورزشی کشتیگیران نامدار مازنی است، نپردازد؟
تردیدی ندارم شما هم میدانید که شهر کوچک و باصفای جویبار را به پایتخت کشتی جهان میشناسند. اغلب بچههای این شهر سودای قهرمانی در کشتی را در سر میپرورانند و حتی دخترها هم به مسابقات جهانی کشتی راه پیدا کرده و مدال کسب میکنند، نمونهاش «فاطمه فتاحی جویباری» است.
آیا این نامها، مازندران را سزوار داشتن یک موزه “ورزش” یا موزه “کشتی” برای معرفی نامداران این پهنه از گیتی و روایت پیروزیها، شکستها و دوباره برخاستن و قهرمان شدن آنها نمیکند؛ «مهدی حاجیزاده، رضا یزدانی، کمیل قاسمی و اسطوره کشتی جهان، حسن یزدانی».
ساخت موزه کشتی جویبار نخستین بار در سال ۱۳۹۶ توسط شهردار وقت جویبار مطرح و زمینی برای این امر توسط خیرین خریداری شد. در سال ۱۴۰۱ بارها ادامه روند احداث این موزه از سوی فرماندار جویبار و استاندار مورد توجه و بحث قرار گرفت اما اگر شما از آغاز عملیات اجرایی این پروژه چیزی شنیدهاید، ما هم.
طرح شکستخورده تاکسی هوایی
انتظار ندارید که از طرح شکستخورده “تاکسی هوایی” چیزی بگویم؟ اطلاعی از طرح یادشده نداشتید؟ و یا جزو کسانی هستید که دنبال بلیط این تاکسی، سایتهای مختلف را زیر و رو کردهاید؟
از هر دسته که باشد باید به عرضتان برسانم؛ به گفته مدیرکل فرودگاههای استان مازندران هواپیمای در نظر گرفته شده به این منظور، یک بالگرد با ظرفیت پنج نفره کادر پروازی و دارای ۱۵ صندلی ویآیپی ویژه مسافران بود و سوای قابلیت تاکسی هوایی، با توجه به وجود درب در عقب بالگرد، برای رشتههای متنوع چتربازی، استفاده در مهار آتش با دارا بودن سبد آب، همچنین قابل استفاده در بخش امداد و نجات و اورژانس هوایی بود.
مسیر پروازی این خط هوایی نیز حد فاصل فرودگاههای ساری، نوشهر و رامسر بود که بنا داشتند در آینده، خطوط پروازی مازندران به گلستان و مازندران به گیلان را نیز راهاندازی نمایند.
یادآور میشوم این پروژه که در دهه فجر سال ۱۴۰۰ با بالگردی جایگزین افتتاح شده بود، سرانجامی نیافت و در سال جاری از آن، تنها حرفهایی به میان آمد و تیترهای مرتبط با آن، میان خبرگزاریهای مختلف دست به دست شد.
ساری، مغبون بزرگِ پس از رویداد ۲۰۲۲
برای اینکه زیادهنویسی نکرده باشم در آخرین بخش، به بزرگترین رویداد مازندران در سالهای اخیر و مهمترین واقعه گردشگری شهر ساری در ربع قرن گذشته و بلکه بیشتر اشاره میکنم؛ پایتخت گردشگری اکو یا همان “رویدا ساری ۲۰۲۲″.
بیبرنامهگی، فقدان برنامهریزی عملی و خودهمهچیزدانپنداری گردانندگان، عمدهترین ضعف این رویداد محسوب میشود، تا جایی که کمترین دستاوردی از این اتفاق برای مازندران حاصل نشد.
ضعف مدیریتی توی چشمها میزد؛ آنقدر که چنین رخدادی را تا حد یک برنامۀ فرهنگی و گردشگری و یا جشنوارهای محلی تقلیل داد. البته جشنوارهای که چند مهمان خارجی در افتتاحیه آن حضور داشتند، سخنرانی کردند، به ضیافت شام استاندار دعوت شدند، از یکی دو ظرفیت اقتصادی اطراف شهر ساری بازدید کردند و با قطار به پایتخت برگشتند.
”علی ماهفروزی” دبیر رویداد ساری ۲۰۲۲ گفته بود:«پیشنهاد دادیم به جای اینکه در یک تاریخ معین میزبان مسئولان و سرمایهگذاران مرتبط با گردشگری همه کشورهای عضو اکو باشیم، طی شش ماه دوم سال هر ۱۵ روز یکبار سرمایهگذاران و مسئولان یکی از کشورهای عضو اکو به مازندران سفر کنند. تقویم و برنامه برگزاری این نشستها براساس اهمیت و ظرفیت کشورهای عضو اکو برای مراودات اقتصادی و گردشگری تدوین و به وزارتخانه ارائه شده است. با اجرای این شیوه و پس از فراهم شدن بسترهای تعاملات اقتصادی و گردشگری، از سال آینده وارد عملیات اجرایی برنامهها میشویم.»
رویداد ساری ۲۰۲۲ پس از پایان افتتاحیه در اردیبهشت سال ۱۴۰۱ و سیزدهم می سال ۲۰۲۲ میلادی به معنی واقعی کلمه خاتمه یافت و مازندران نه تنها سودی نبرد که ساری با افتادن بر سر زبانها در معادلات گردشگری کشور، به یک مغبون بزرگ تبدیل شد.
مجال سرمایهگذاری در حوزههای میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مازندران کم نیستند، ولی اگر از من بپرسید، میگویم بیاییم اول از زباله شروع کنیم. بگذاریم مازندران، قشنگ بماند. بعد یکی یکی سراغ فرصتها برویم. گاهی درنگ و نگاه کردن به پشت سر واجب است. گردشگری کشاورزی و مزرعه با پافشاری بر روی حفظ آب و خاک و توسعه کشاورزی مدرن اولویت بعدی در مازندران است.
تا رسیدن به این نقطه که «گردشگری یک رسانه است»، راهی زیادی مانده است.
لینک کوتاه: https://armoononline.ir/?p=24757